انعکاس لحظه ها

یادداشت های من

انعکاس لحظه ها

یادداشت های من

۲۰ مطلب با موضوع «دانستنی ها» ثبت شده است

روش های تدریس و خلاقیت در آن

لیلی زارعی | جمعه, ۲۹ آذر ۱۳۹۲، ۰۶:۲۷ ب.ظ | ۰ نظر
انعکاس لحظه ها - روش های تدریس و خلاقیت در آنانعکاس لحظه ها - روش های تدریس و خلاقیت در آن

روش های تدریس و خلاقیت در آن



 مقدمه

 

 نمونه های خلاقیت را می توان در نقاشـــــــــی روی دیوار در زمان غارنشینـــان، خلق یک اثر هنری، ماشین آلات صنعتی و آشپزی و خیاطی و ... دید .

 در حقیقت خلاقیت یک مفهوم انتزاعی و پیچیده است. اما ابهام در معنـــی و مفهوم کلمه به معنی پیچیدگی خود جریان خلاقیت نیست، زیرا خلاقیت را می توان به راحتی در زندگی روزانه حس کرد و آن را لمس کرد .

 اخیراً محققان و روان شناسان به بعد اجتماعی و محیطی آن توجه کرده اند و معتقدند که خلاقیت را نمی توان بدون توجه به ابعاد اجتماعی و محیطی آن بررسی کرد. به نظر استرانبرگ(1989) فرایند خلاقیت در ذهن شخص با متغیرهای اجتماعی رابطه دارد . واقعیت این است که به خلاقیت نمی توان با تمرکز بر یک بعــــد نگریست . ابعاد فردی یا محیطی نمی تواند بیانگر ماهیت خلاقیت باشند.بلکه خلاقیت ازسویی نیز تابع نظام اجتماعی خلاق است. به همین دلیل خلاقیت هرگز نتیجه عمل فرد به تنهایی نیست .

 

 یکی از ابعاد محیطی اجتماعی خلاقیت،مدرسه می باشد.تورنس بیان می کند مسئله توسعه خلاقیت در نظام آموزشى رسمى بیشتر از این جهت حائز توجه است که بر اساس پژوهش ها دریافته ایم که درابتداابتکار وخلاقیت دراغلب کودکان مشاهده می شود ولى منحنى تحول آن در حدود10سالگى افت می کندو سیر نزولی می یابدو نتیجه آن فقدان علاقه به یادگیری وافزایش مشکلات رفتاری و انگیزشی است. به قول تورنس عدم بروز این توانایى عموماً به نامناسب بودن روش های تدریس مربوط می شود .

 

در این میان معلمان نقش کلیدی را بر عهـــده دارند معلمان می توانند با استفاده از انواع روشهای خلاق امکان ظهور خلاقیت در کودکان و نوجوانان را فراهم سازند. امــــروزه تمام کودکان دبستانی باید با واقعیت ها و مفاهیم علمی آشنا شوند زیرا زندگی در عصر صنعتی بدون استفاده از یافته های علمی تقریباً غیرممکن است .

  • لیلی زارعی

ظاهر معلمان

لیلی زارعی | جمعه, ۱۵ آذر ۱۳۹۲، ۰۹:۰۰ ب.ظ | ۰ نظر
انعکاس لحظه ها - ظاهر معلمانانعکاس لحظه ها - ظاهر معلمان

ظاهر معلمان

رهنمود هایی در زمینه تدریس
لباس پوشیدن معلمین از خصوصیت های مهمی است که یک معلم را محبوب و مورد توجه دانش آموزان می کند. در نتیجه موفق به جذب دانش آموزان و نهایتا در تدریس او را تاثیر گذار خواهد بود. در اینجا برای معلمین چند پیشنهاد داریم تا شما را محبوب و هماهنگ با دیگران نماید:
۱) اگر درمدارس ابتدایی تدریس می کنید ، فراموش نکنید که بچه های بین ۷ تا ۱۲ سال روحی نرم و ظریف دارند. اگر در دید آنها شاد بنظر برسید، شما را مانند والدین شان دوست خواهند داشت. . پیراهن ها و روسری های آبی ، قرمز ، صورتی ، نارنجی و سبز بپوشید.
ترجیحا لباس های ساده و بدون مارک ، علامت و عکس بهتر است. لباس های سیاه همراه با عکس در دید دانش آموزان زشت جلوه می کند. همیشه لبخند بزنید. به جوک خنده داری فکر کنید. چند ثانیه ای لبخند بزنید و بعد وارد کلاس درس بشوید. وقتی با صدای بلند می گویید: س لااااااااام. . بچه ها متوجه می شوند که شما شاد هستید.
۲) اگر در مدارس راهنمایی و متوسطه تدریس می کنید. احتمالا نمی توانید با رنگهای قرمز ، نارنجی ، یا صورتی به کلاس بروید. در عوض از آبی و سبز روشن استفاده کنید. گاهی هم زرد بپوشید. شاید کت و شلوار می پوشید. اما اگر نظر ما را بخواهید آن را برای مهمانی نگه دارید. دانش آموزان سنین ۱۳ تا ۱۸ دارای افکاری جوان ، ایده ال و کله شق هستند. ترجیح می دهند که دوست شما باشند. آن طور که فکر می کنند ، بیندیشید. آن جور که دوست دارند لباس بپوشید. این بدان معنا نیست که هر کاری که آن ها بخواهند باید انجام بدهید. گاهی هم جین بپوشید. بیشتر اوقات لباس های خود را عوض کنید و آنها را خوب اتو بزنید. نظم و بی عیبی شما باعث می شود که آنها از شما پیروی کنند و حتی گاه موهای شان را مدل موی شما کوتاه کنند.

مجله رشد آموزش زبان ، شماره ۸۶ ، بهار ۱۳۸۷ ، صص ۱۶- ۱۵
ترجمه : مریم ابدالی



  • لیلی زارعی

پرسشگری معلم درس تفکروپژوهش

لیلی زارعی | جمعه, ۱۲ مهر ۱۳۹۲، ۰۸:۱۰ ق.ظ | ۰ نظر
انعکاس لحظه ها - پرسشگری معلم درس تفکروپژوهشانعکاس لحظه ها - پرسشگری معلم درس تفکروپژوهش

پرسشگری معلم درس تفکروپژوهش


در پرورش تفکر مهارت‌های پرسشگری معلم نقشی محوری ایفا می‌کند. پرسش‏ها گام نخست در شروع یک گفتمان با خود یا دیگران است. پرسش‏ها بر دو گونه‏ اند: دسته اول پرسش‏های مستقیم هستند که در آن‏ها دقیقا هدف خود را می‏ دانیم؛ ما پرسش را طوری طرح می‏کنیم که متضمن پاسخ آری یا نه باشد. دسته‏ ی دوم پرسش‏های غیرمستقیم هستند که با طرح آن‏ها منتظر پاسخ‏های بسیار هستیم و حتی لازم است از پرسش‏های مستقیم برای محدود کردن پاسخ‏ها استفاده کنیم. اصولاً طرح یک پرسش بدون هدف ممکن نیست. کار مهم مشخص کردن هدف و سپس یافتن پرسش‏های مناسب برای دنبال کردن آن است. اینکار آنطور که به نظر می‏رسد ساده نیست. انواع پرسش‏هایی که در در فعالیت‏های این برنامه به کار گرفته می‏ شوند. عبارتند از:
پرسش‌های جوینده‌ی وضوح:
می ‏توانی توضیح بیشتری بدهی؟ 
می‏ توانی با مثال توضیح خود را کامل کنی؟ 
آیا منظور شما این است که . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . ؟ 
آیا شما فکر می‏ کنید این مورد مانند آن یکی است؟ 
پرسش‌هایی که در مورد استدلال‏ ها وشواهد پرسیده می‌شوند. :
چرا اینطور فکر می‏ کنی؟ 
چه دلیلی برای این نظر داری؟ 
شواهد شما برای این ادعا چیست؟ 
آیا این بدین دلیل است که . . . . . . . . . . . . . . . . ؟ 
آیا شواهد برای قضاوت کافی است؟ 
پرسش‌هایی که دیدگاه‌های مختلف را کشف می‌‌کنند:
نظر شما در این مورد چیست؟ 
آیا به گونه‏ ای دیگر هم می‏توان به این مورد (مسئله، واقعه، پدیده، و. . . ) نگاه کرد؟ 
آیا دیگران هم مانند شما فکر می‏ کنند؟ 
آیا با آن چه دیگران گفته‏ اند موافقید؟ 
مخالفت شما برای چیست؟ 
آیا کسی نظر دیگری دارد؟ 
آیا دیدگاه ‏های مختلف را بررسی کردی؟ 

پرسش‌هایی که مفاد و پیامدها را می‌آزمایند:
وقایع چه رابطه ‏ای با هم دارند؟ 
چه چیز باعث شد این واقعه اتفاق بیفتد؟ 
چه خواهد شد اگر. . . . . . . . . ؟ 
از آنچه گفتید چه نتیجه‏ ای به دست می ‏آید؟ 

پرسش‌هایی در مورد یک پرسش یا گفتگو:
آیا می‏توان این پرسش را به صورت دیگری مطرح کرد؟ 
آیا می‏توان این پرسش را به چند پرسش دیگر تبدیل کرد؟ 
آیا در این پرسش اصل موضوع مطرح شده است؟ 
نکته: در هر یک از فعالیت‏های یادگیری، سؤالاتی طرح شده که توسط معلم در کلاس مطرح می‏شود. این سؤالات پیشنهادی است و همیشه ترتیب ندارد. نوع سؤالات نیز متفاوت است سؤالات اولیه توصیف موقعیت است اما سؤالات پایانی فعالیت، به دنبال پرورش قوه استدلال دانش ‏آموزان است لذا از ماهیت و چیستی و چرایی سؤال می‏ کند.

منبع : تدام آموزش



  • لیلی زارعی

بررسی تغییرات سرود ملی ایران از زمان ناصرشاه تا کنون

لیلی زارعی | جمعه, ۱۵ شهریور ۱۳۹۲، ۰۸:۳۰ ق.ظ | ۰ نظر
انعکاس لحظه ها - بررسی تغییرات سرود ملی ایران از زمان ناصرشاه تا کنونانعکاس لحظه ها - بررسی تغییرات سرود ملی ایران از زمان ناصرشاه تا کنون

بررسی تغییرات سرود ملی ایران از زمان ناصرشاه تا کنون

سرود ملی ایرانسرود ملی نماینده‌ هویت هر ملت است و شاید به همین دلیل است که هر بار نواخته می‌شود، همگان به احترام آن بپامی‌خیزند. اما این فقط دهه‌ شصتی‌ها نیستند که به سرود ملی حس نوستالژیک دارند.
پیشینه‌ سرود ملی در ایران به عهد ناصری برمی‌گردد. گویا ناصرالدین‌شاه که در سفرهایش به فرنگ، شاهد اجرای سرودهایی توسط گروه‌های موسیقی نظامی بود، تصمیم ‌گرفت یک سرود مشابه برای اجرا در دربار و مراسم رسمی تهیه شود. از دولت فرانسه کمک خواستند و وزیر جنگ فرانسه یک موسیقی‌دان را روانه‌ ایران ‌کرد. او در دارالفنون کرسی موسیقی دایر ‌کرد. حاصل این تلاش‌ها یک قطعه موسیقی بی‌کلام با نام «سلام شاه» بود. این سرود را اخیراً با شعر «ایرانِ جوان» بر روی موسیقی آن، بارها از رادیو و تلویزیون شنیده‌اید.


رهبری در آن جلسه مطرح کردند که مثلاً این سرود جمهوری اسلامی سرود خوبی است، ولی به دلیل طولانی‌بودن یا به دلیل بعضی از اشکالات دیگری که آن‌وقت مطرح کردند، مناسب سرود ملی نیست. این بود که مطرح کردند بهتر است این سرود عوض بشود.

پس از پیروزی انقلاب اسلامی، مدت کوتاهی سرود «ای ایران» به عنوان سرود ملی معرفی شد، اما دیری نپایید که سرود «پاینده بادا ایران» با موسیقی محمد بیگلری‌پور جای آن را گرفت. سرودی که این‌گونه آغاز می‌شد: «شُد جمهوری اسلامی بپا * که هم دین دهد هم دنیا به ما». این سرود ۱۲بیتی با این مصرع پایان می‌یافت: «در سایه‌ قرآن جاودان * پاینده بادا ایران». اما چه شد که سرود ملی ایران پس از انقلاب اسلامی در دهه هفتاد تغییر کرد.

سرودی خوب اما طولانی

سرود «پاینده بادا ایران» نمی‌توانست بسیاری انتظارات را برآورده کند، چون کمی طولانی بود و این برای یک سرود ملی -که نقشی سمبلیک دارد و باید در مراسم رسمی و غیر رسمی خوانده شود و احیاناً همه به احترام آن بلند شوند- یک نقطه‌ ضعف بود. ظاهراً این مسأله مورد انتقاد هیأت‌های دیپلماتیک ایرانی هم بوده است. همه‌ این‌ها باعث شد تا در جلسه‌ مشترک رهبر معظم انقلاب با آقای محمد هاشمی - رییس وقت سازمان صداوسیما - صحبت از سرود ملی بشود: «ایشان در آن جلسه مطرح کردند که مثلاً این سرود جمهوری اسلامی سرود خوبی است، ولی به دلیل طولانی‌بودن یا به دلیل بعضی از اشکالات دیگری که آن‌وقت مطرح کردند، مناسب سرود ملی نیست. این بود که مطرح کردند بهتر است این سرود عوض بشود. طبعاً من در آن جلسه از ایشان سؤال کردم که حالا این سرودی که حضرتعالی می‌فرمایید، چه ویژگی‌هایی داشته باشد؟ محتوایش چگونه باشد؟ نوع آهنگش چگونه باشد؟ شعرش چه باشد؟»

آقای محمد رضا احمدیان -از مدیران وقت موسیقی در سازمان صداوسیما- درباره‌ پاسخ رهبر انقلاب به آقای هاشمی این‌گونه می‌گوید: «این مطالب شامل این بود که سرود جمهوری اسلامی حتماً باید موجز باشد و حتماً دارای لحن حماسی باشد، از ریشه‌های موسیقی ایرانی برخوردار باشد و احیاناً شعری که برای این سرود، سروده خواهد شد، ذکری از حضرت امام و شهدا حتماً در آن وجود داشته باشد.»

با قطعی‌شدن تصمیم تغییر سرود ملی، فراخوانی از آهنگ‌سازان صورت گرفت تا کسانی که می‌توانستند در این زمینه اثر قابل قبولی ارائه دهند، کارهای پیشنهادی خود را عرضه کنند. از حدود ۳۵ نفر از آهنگسازان برای شرکت در این فراخوان دعوت به عمل آمد. پس از این فراخوان، شورا و دبیرخانه‌ای در صداوسیما برای این موضوع تشکیل شد. محصول این فراخوان، حدود ۶۸ اثر بود که آهنگ‌سازهای مختلف برای سرود ملی جمهوری اسلامی ایران ساخته بودند. شورا تصمیم گرفت نت‌های ارسالی آهنگسازها را ابتدا در دبیرخانه بررسی کنند، سپس کدگزاری کنند و اسامی آهنگسازها از روی آن حذف کنند. به این ترتیب اعضای شورا وقتی آثار ارسالی را بررسی می‌کردند، نمی‌دانستند که هر نت را کدام آهنگساز ساخته است.

از نظر رهبر انقلاب خصوصیات سرود ملی جدید باید شامل این بود که سرود جمهوری اسلامی حتماً باید موجز باشد و حتماً دارای لحن حماسی باشد، از ریشه‌های موسیقی ایرانی برخوردار باشد و احیاناً شعری که برای این سرود، سروده خواهد شد، ذکری از حضرت امام و شهدا حتماً در آن وجود داشته باشد.

انتخاب را به عهده شورا گذاشتند

تمامی آثار ارسالی در شورا بررسی شد. نت‌ها بررسی می‌شد و هریک امتیازی می‌گرفت. در پایان ۱۰ قطعه انتخاب شد. از این ۱۰ قطعه یک اجرای ابتدایی تهیه و ضبط کردند و صوت آن‌ها را به دفتر رهبری فرستادند. آقای احمدیان در این‌باره می‌گوید: «این ۱۰ اثر به دفتر ایشان ارسال شد تا ما نقطه‌نظرات ایشان را بگیریم. اما انتظار ایشان این بود که این آثار با یک نگاه کارشناسانه‌تر، با دقت بیشتر و جامع‌تر بررسی بشوند و به یک تعداد کمتری برسند تا ایشان هم بتوانند انتخاب دقیق‌تری انجام دهند.»

اما روایت نادر مرتضی‌پور، رهبر وقت ارکستر سمفونیک سازمان صداوسیما هم درباره‌ واکنش رهبر انقلاب به این ۱۰ اثر شنیدنی است: «ایشان هر ۱۰ کار را شنیدند، نظرات بسیار کارشناسانه‌ای دادند که برای خود من خیلی جالب بود. بعضی از کارها را می‌گفتند خیلی حماسی و مثل مارش‌های ارتشی است. بعضی از کارها را می‌گفتند تهییج‌کننده است. بعضی را گفتند خیلی آرام است و برای سرود ملی خیلی مناسب نیست. جالب این بود که ما فکر می‌کردیم ایشان از مجموع این آثار یک یا چند کار را انتخاب می‌کنند. اما ایشان انتخاب را به عهده‌ شورا گذاشتند. البته نظرات خودشان را هم دادند و نکات ظریفی را هم که لازم بود رعایت بشود، یادآوری کردند.»

هنوز این ۱۰ اثر برگزیده با کد شناخته می‌شد و مشخص نبود کدام اثر متعلق به کدام آهنگساز است. آثار به شورای معاونین سازمان صداوسیما بازگردانده و قرار شد شورا از میان این ۱۰ اثر، تعداد کمتری را انتخاب کند. شورا برای این کار از شورای موسیقی مشاوره گرفت. پس از بررسی‌ مجدد آثار، سه قطعه به عنوان آثار برگزیده انتخاب شد. از این‌جا به بعد کدها برداشته شد و اسامی آهنگسازها مشخص ‌شدند. این سه اثر را به آهنگسازان شان بازگرداندند تا آثارشان را تنظیم کنند و کار را به سازمان ارائه دهند. سپس ارکستر سمفونیک و گروه کر صداوسیما این سه قطعه را اجرا کرد.

سه قطعه‌ برگزیده پس از اجرای نهایی، برای دفتر رهبری ارسال شد. نادر مرتضی‌پور، درباره‌ واکنش رهبر انقلاب به این سه اثر چنین گفت: «ایشان از سه قطعه دو تا را چند بار شنیدند و سرود ملی فعلی را از جهت روان‌ بودن ملودی و این‌که راحت می‌شود سرود و ملودی آن را به خاطر سپرد و این‌که به دلیل فراز و نشیب‌های مناسبی که دارد و از همه مهم‌تر، مقدمه، پیش‌آگهی و فان‌فار آن انتخاب کردند.»

دکتر ریاحی: «زمانی که سه سرود انتخاب شد، ما رفتیم خدمت ایشان. این سه سرود پخش شد. ایشان در مورد سرودی که من ساخته بودم توضیحاتی خواستند که من خدمت‌شان گفتم که الهام‌گرفته از پیش‌درآمد ماهور است و فرودش گوشه‌ می‌گلی است و با اوج هم تمام می‌شود. ایشان اظهار رضایت داشتند از این‌که ملودی روان و ساده‌ای است و راحت به ذهن می‌نشیند.

دیدار سازنده سرود جدید با رهبر انقلاب

سازنده‌ این اثر منتخب، دکتر حسن ریاحی بود. او که آن زمان مدیرکل مرکز موسیقی سازمان صداوسیما بود، درباره‌ ساخت اثر خود می‌گوید: «یادم می‌آید در آن زمان فکر من مشغول طراحی سرود ملی بود. چون باید سرود ملیِ ماندگاری می‌شد. خب خیلی به خلوت می‌رفتم و فکر می‌کردم. دو مسأله برای من بسیار مهم بود. مسأله‌ اول این‌که باید سرود ملل مختلف جهان را مطالعه می‌کردم و می‌دیدم از لحاظ هارمونی، فرم و مدت، آن‌ها چه کار کرده‌اند؟ البته سرودهایی را بررسی می‌کردم که به نظرم موفق بودند. مسأله‌ مهم‌تر برای من این بود که سرود ملی باید الهام‌گرفته از موسیقی کشور ایران می‌بود که من دستگاه ماهور -که همان ماژور فرنگی‌هاست- را انتخاب کردم و بر اساس این دستگاه -پیش‌درآمد ماهور- این اثر را ساختم.»

ریاحی آن دیدارش با رهبر انقلاب را این‌چنین روایت می‌کند: «زمانی که سه سرود انتخاب شد، ما رفتیم خدمت ایشان. این سه سرود پخش شد. ایشان در مورد سرودی که من ساخته بودم توضیحاتی خواستند که من خدمت‌شان گفتم که الهام‌گرفته از پیش‌درآمد ماهور است و فرودش گوشه‌ می‌گلی است و با اوج هم تمام می‌شود. ایشان اظهار رضایت داشتند از این‌که ملودی روان و ساده‌ای است و راحت به ذهن می‌نشیند. البته نظر نهایی‌شان را اعلام نکردند و گفتند که لازم است که من بیشتر گوش کنم و مشورت بکنم. جلسه‌ بسیار خوب و به‌یادماندنی‌ای بود. در مورد اوج این اثر هم صحبت کردند و من گفتم هدف من بیشتر شکوه و عظمت ایران بوده است.»

پس از دو ماه دکتر حسن ریاحی از آقای محمد هاشمی ‌شنید که کار او را به عنوان قطعه‌ برگزیده انتخاب کرده‌اند: «این افتخار بزرگی بود برای من؛ به‌خصوص زمانی که این اثر اجرا می‌شد و مردم آن را زمزمه می‌کردند. مسأله‌ دیگری که من را بسیار خوشحال می‌کرد، زمانی بود که قهرمانان ما در جهان امتیاز می‌آوردند و در سکوی اول قرار می‌گرفتند و این سرود به عنوان سرود ملی اجرا می‌شد. من هم خیلی احساس غرور می‌کردم و احساس می‌کردم که در کنار این قهرمانان هستم.»


شب سوم خرداد ۱۳۷۱


رییس وقت سازمان صداوسیما در نامه‌ای که در ۲۷ اردیبهشت‌ماه ۱۳۷۱ به رهبر معظم انقلاب می‌نویسد، روند تولید سرود جدید را این‌گونه توضیح می‌دهد: «در اجرای فرمان مورخ ۲ بهمن ۱۳۶۹ حضرت مستطاب‌عالی هیأتی متشکل از شعرا و موسیقیدان و اساتید ذی‌صلاح به منظور تجدیدنظر در سرود ملی جمهوری اسلامی ایران تشکیل گردید و با ارشادات حضرتعالی آهنگ، شعر و اجرای نهائی سرود جمهوری اسلامی ایران در تاریخ ۱۲ مرداد ۱۳۷۰ تکمیل و به تصویب جنابعالی رسید و مقرر فرمودید در یکی از مناسبت‌های ملی اجرا و از آن روز سرود جدید جایگزین سرود فعلی گردد.»


بعد از رهبری، ایشان تشخیص دادند که آن سرود قبلی که در اوایل انقلاب باعجله ساخته شد، در شأن نظام نیست و باید کار حساب‌شده‌تری صورت بگیرد. البته من از جزئیات آن خبر ندارم، اما ایشان وقت گذاشته‌ بودند و شاعران و مسوولان را دعوت کرده و حدود و ثغور کار را معین کرده ‌بودند. (دکتر غلامعلی حداد عادل)


آقای محمد هاشمی در ادامه‌ نامه روز سوم خرداد را برای آغاز پخش سرود جدید پیشنهاد می‌دهد: «روز سوم خرداد‌ماه سالروز حماسه‌ فتح خرمشهر و روز هفتم خردادماه سالروز افتتاح مجلس شورای اسلامی ایام مناسبی برای آغاز و جایگزینی سرود ملی می‌باشد. لهذا استدعا دارد اجازه فرمائید از شب سوم خرداد ماه سال جاری پخش سرود جدید از صداوسیمای جمهوری اسلامی ایران آغاز گردد و از روز هفتم خرداد ماه پس از اجرا در مراسم افتتاحیه‌ی مجلس شورای اسلامی در سراسر کشور و مناسبت‌های بین‌المللی به عنوان سرود ملی جمهوری اسلامی ایران جایگزین سرود فعلی شود.»


یک روز بعد رهبر معظم انقلاب به این نامه پاسخ می‌دهند: «با پیشنهاد موافقت می‌شود. خوب است مضامین انقلابی سرود جدید در طول این ایام برای ملت آگاه و هوشیارمان تشریح شود.» همچنین حجت‌الاسلام و المسلمین محمدی گلپایگانی، رییس دفتر مقام معظم رهبری نیز در نامه‌ای خطاب به رییس وقت سازمان صداوسیما، تشکر و قدردانی حضرت آیت‌الله خامنه‌ای را از پدیدآورندگان سرود ملی جدید جمهوری اسلامی به اطلاع ایشان می‌رساند.


بنابراین شب سوم خردادماه ۱۳۷۱، سرود جدید ملی جمهوری اسلامی ایران جایگزین سرود پیشین می‌شود؛ سرودی که سال‌ها است طنین آن در ذهن هر ایرانی نشسته و یادآور روزهای غرورآفرین و پرافتخار فرزندان ایران در میادین مختلف است.


گزارش از: احسان احمدی khamenei.ir



  • لیلی زارعی

چگونه محیط مدرسه را شاد کنیم؟

لیلی زارعی | پنجشنبه, ۹ خرداد ۱۳۹۲، ۰۶:۳۷ ب.ظ | ۰ نظر
انعکاس لحظه ها - چگونه محیط مدرسه را شاد کنیم؟انعکاس لحظه ها - چگونه محیط مدرسه را شاد کنیم؟

چگونه محیط مدرسه را شاد کنیم؟

-همیشه چهره خندان و تبسم را در نگاه و صورت خود داشته باشیم
۲-در معاشرت با اطرافیان با احساس و شاداب باشیم
۳-رفتارهای مثبت را برجسته و توجه نماییم
۴-از کلمات محبت آمیز و خودمانی در سخنان خود استفاده کنیم
۵-کبرو غروربی جا نداشته باشیم وخود را برتر از دیگران ندانیم
۶-برنامه های شاد در ساعات تفریح در مدرسه داشته باشیم.۷-از موسیقی در ساعات مناسب به موقع استفاده کنیم
۸-دیگران را دعوت به لبخند و شادی نماییم.۹-رنگ آمیزی دیوارهای کلاس و راهرو را فراموش نکنیم
۱۰-ایجاد فضای سبز در حیاط مدرسه و تزیین کلاس وراهرو به گلهای زیبا محیط را شاد می نماید.چه عواملی به نشاط دانش آموزان در کلاس کمک می کند ؟، راههای نشاط بیشتر دانش آموز در مدرسه،شاداب سازی محیط کلاس،شاد کردن محیط کلاس،چرا دانش آموزان در مدرسه شاد نیستند ، چگونه خوب سخنرانی کنیم ، روشهای ایراد سخنرانی مفید،چرا نمی توانیم سخنرانی کنیم،روشهای سخنرانی خوب،غلبه بر ترس سخنرانی
عوامل موثر بر نشاط دانش آموزان در کلاس درس
وضعیت فیزیکی کلاس:یکی از عوامل مؤثر در نشاط دانش آموزان وضعیت فیزیکی کلاس می باشد. فضای فیزیکی شامل رنگ، نور، چینش نیمکت ها، تهویه و تعداد دانش آموزان است.الف) رنگ:مطالعات و تحقیقات دانشمندان نشان می دهد رنگ ها همان گونه که بر روح و روان آدمی تأثیرات گوناگونی به جای می گذارند، جسم او را نیز تحت تأثیر قرار می دهند.محققان بر این باورند که هر یک از رنگ ها فواید خاص درمانی محسوسی برای بدن انسان دارند و در این باره گزارش های متعددی مبنی بر استفاده های موفقیت آمیز از رنگ در درمان بسیاری از بیماری های فیزیکی دریافت کرده اند.برخی از دانشمندان حتی معتقدند تمایل ناخودآگاه ما به یک یا چند رنگ خاص می تواند نشانه ای از نیازهای بدن ما در جهت ترمیم خود باشد. اطلاع از خواص درمانی مختلفی که به هر یک از رنگ ها نسبت داده شده است می تواند کمک شایانی به انتخاب صحیح آنها هنگام تهیه لوازم و طراحی دکوراسیون فضاهای مختلف مدرسه باشد.به عنوان مثال رنگ نارنجی رنگ گرم و صمیمی است.نارنجی پرتوهای شادی آفرینی از خود ساطع می کند که موجب رفع خستگی است. یا رنگ سبز که انرژی زا و آرامش بخش است به طوری که اضطراب را از انسان دور می کند و موجب رفع تنش و گرفتگی های عضلانی می شود. به خصوص این که سبز رنگی ایده آل برای فضاهایی است که در آنها تمرکز و آرامش مورد نیاز است.ب) چینش نیمکت ها:برای ارتباط و تعامل بیشتر دانش آموزان با یکدیگر و همچنین ارتباط مؤثر و چهره به چهره معلم با دانش آموزان می بایست نیمکت ها طوری چینش شوند که این مهم محقق گردد. علمای تعلیم و تربیت بهترین روش چینش صندلی ها را به صورت دایره ای یا«U»شکل پیشنهاد می کنند، خصوصاً در درس هایی که نیاز به بحث و بررسی، فعالیت های گروهی برای حل یک مسئله و یا انجام آزمایش و یک پروژه می باشد. در این صورت تعامل و ارتباط به شکل صحیح انجام پذیر خواهد بود. این امر باعث می گردد تمامی دانش آموزان درگیر آن فعالیت شوند و حالت انفعالی و خستگی در آنها به وجود نیاید.ج) تهویه و تعداد دانش آموزان:تهویه هوا باعث می شود به صورت مستمر هوای تازه و پر اکسیژن در کلاس در جریان باشد و تنفس راحت تر انجام گردد، در نتیجه نشاط و سرزندگی به وجود می آید و حالت رخوت و کسالت از دانش آموزان دور می شود، ضمن آن که تعداد دانش آموزان باید به خصوص نسبت به مساحت و فضای موجود متناسب باشد.
ابزار تشویق:تشویق جلوه ای از تحسین و تقدیر و نوعی تأیید برای فرداست، در سایه آن شوقی در آدمی پدید می آید که به رفتاری معین اقدام کرده و آن را مکرر می سازد.به طور کلی در تعریف تشویق می توان گفت: تشویق عامل وادار کننده است که به انسان نیرو و انرژی می دهد، شخصی که تشویق می شود از کار و زحمت خود احساس رضایت و خشنودی می کند و این رضایت خاطر است که جلوی خستگی و بی میلی او را می گیرد.تشویق و تحسین مایه تقویت روح است وحس اعتماد را در فرد به وجود آورده و استعدادهای فرد رشد کرده و توان درونی اش به فعلیت درمی آید.حاصل تشویق ممکن است فایده ای برای آدمی نداشته باشد، ولی همین خودپسندی فرد را امتناع می کند و به او اطمینان می دهد که عملش عاقلانه و مورد تأیید بوده است در نتیجه موجب دلگرمی و نشاط او می شود.
خواب کافی دانش اموزان در اوقات قبل از کلاس و ورود به مدرسه:خواب از جایگاه بسیار مهمی در زندگی ما برخوردار است. خوابیدن مثل تغذیه کار غریزی است و هر یک از این دو جزیی از غریزه بقاء است.اهمیت استثنائی خواب علیرغم این که ما به آن بی توجه هستیم، از هر زاویه ای که آن را مورد بررسی قرار دهیم و ازهر جنبه زندگی که به آن مربوط می شود بنگریم، یک واقعیت است. خواب ناکافی از جهت های مختلف بر انسان عواقب سوء می گذارد.از نظر جسمی در صورت بی خوابی، بیماری های مزمن نیز گسترش می یابد، تغییراتی نیز در فرمول خون به وجود می آید که در درازمدت سبب پیدایش کم خونی می گردد و حالت کسالت همراه با خستگی دایمی و فزاینده و یک حالت تنبلی که به خوبی نمی توان آن را توجیه کرد، تولید می کند. علاوه بر این بدخوابی نه تنها باعث خستگی می گردد، بلکه نیروی جسمی را نیز کاهش داده و عمل گوارش را مشکل تر و کندتر می سازد و عملکرد حواس نیز مختل می شود.دانش آموزانی که خواب کافی نداشته باشند، عصبی، نگران، ناپایدار و سپس مضطرب شده و از مرحله روانی شدید به مرحله کوفتگی و خستگی می رسند.مسلماً در این بدخوابی ها، دوره های طبیعی و بیولوژیک همراه، با تناوب هایی از شدت و ضعف نیز وجود دارد، ولی چون خواب از کیفیت و کمیت بدی برخوردار است آنها را تشدید کرده و از کاهی کوه می سازد. شخص کم خواب دائماً دچار ناراحتی روانی می شود. چنین فردی خصایص بسیار با ارزش خود یعنی دوراندیشی را از دست می دهد. براثر بی خوابی روزبه روز بر افسردگی کودکان افزوده می شود و مشکلات دیگری در این زمینه عارض آنها می گردد، از جمله کم اشتهایی، ضعف انرژی، مشکلات روحی، کناره جویی از دوستان و فعالیت ها، احساس بی ارزش بودن و اندوهگینی می کنند.همچنین اهمیت دادن به هدف در آموزش وتقویت انگیزه درونی از جمله عوامل ایجاد نشاط در دآنش آموزان است.

دمای کلاس،شاد بودن معلم و کارکنان مدرسه،عدم استفاده از تنبیه بدنی،استفاده از موزیک های ملایم و مناسب، محبت اولیای مدرسه به تمام دانش آموزان ، شرکت تعاونی فعال مدرسه و... همگی می تواند در جای خود به جذابیت مدرسه و کلاس کمک نماید.

با تشکر از دبستان پسرانه شهید مطهری



  • لیلی زارعی

آموزش و پرورش در دوران های باستانی ایران...

لیلی زارعی | جمعه, ۳ خرداد ۱۳۹۲، ۰۵:۳۳ ب.ظ | ۰ نظر
انعکاس لحظه ها - آموزش و پرورش در دوران های باستانی ایران...انعکاس لحظه ها - آموزش و پرورش در دوران های باستانی ایران...

آموزش و پرورش در دوران های باستانی ایران...


دوران های پیش از اسلام

در بحث و بررسی درباره ی آموزش و پرورش عصرهای باستانی ایران، کمبود شدید مدارک و اسناد وجود دارد و هر اندازه به تاریخ ورود اسلام به ایران نزدیک می گردیم اسناد این چنینی افزایش می یابد. با این حال افزایش چنین اسنادی هرگز بدان حد نیست که بتوان مستقیماً به آموزش و کیفیت آن در عصرهای باستانی دست یافت.
لیکن با توجه به نوشته های مورخان غربی دوران باستان و همچنین اسناد و کتیبه های بر جای مانده از آن دوران و با اندکی تعمق و تحلیل تا حدی میتوان از آموزش و پرورش عصرهای باستانی ایران و ویژگی های آن ها آگاه گردید.
با نگاهی به شواهد بر جای مانده از دوران های باستان میتوان گفت که در ایران باستان عوامل اولیه ی آموزش و پرورش به قرار زیر بوده اند:
١-طبیعت و وضع جغرافیایی کشور.
٢-آرا و عقایدی که آریایی ها با خود آورده بودند و زرتشت آنها را پیراسته و اصلاح کرده بود، به عبارتی نقش دین در روند آموزش.
٣-دولت و نقش ویژه ی آن در پرورش دادن دانش آموزان (صدیق، برگ۵٢).

-
طبیعت و وضع جغرافیایی: به سبب این که ایران سرزمینی است تقریبن خشک و بیابانی و کوههای آن عمدتاً برهنه از رستنی ها است، لذا ضرورت حیات آنان در چنین سرزمینی با توجه به کمبود منابع آب و غذا، سخت کوشی و مدارا است.بنابراین مردمان ایران باستان مردمانی نیرومند، زحمتکش، قانع و سازگار بار آمدند. به واقع، طبیعت آنان را به آموختن چنین خصایصی وادار میساخت. از سوی دیگر ایران در همسایگی آسیای مرکزی که محل اسکان طوایف و ایلات و عشایر چادرنشین و بیابانگردی که دارای توالد و تناسل زیاد و وسایل معیشتی اندک بودند مانند سکاها و ترکان قرار داشت و ایرانیان پیوسته در حال مبارزه و مقاومت در برابر تهاجمات پیاپی اینان که برای تحصیل قوت و غذا به ایران هجوم می آوردند بودند و لذا ناگزیر به آموختن چگونگی مقاومت و فنون جنگی و دلیری گشتند.همچنین در نزدیکی ایرانزمین در سمت مشرق دو کشور چین و هند و در سوی مغرب آسیای صغیر و یونان بودند و راه عمده ارتباطی شرق و غرب از ایران می گذشت.لذا ایرانیان آن زمان در طی قرون و اعصار از این موقعیت سود برده و از علم و ادب و تمدن و هنر خاور و باختر استفاده می کردند و ملل شرق و غرب را نیز از تمدن خویش بهره مند می ساختند.

-
اما در باب نقش دین به عنوان عامل مهم و مؤثر دیگر در روند آموزش و پرورش باید گفت که دین زرتشت، که با وجود حضور ادیان دیگر در محدوده ی این مرز و بوم فراگیرترین ادیان بوده است، نقشی پر رنگ را در این زمینه ایفا نموده است. دین زرتشت برای دانش و خرد اهمیت بسیار قایل شده و مزداپرستان را به تعلیم و تربیت فراخوانده است و حتا فرشته ای به نام «چیستا» را بر امر آموزش تعیین نموده بود ( وکیلیان، برگ ٢١).
نمونه هایی از اهمیت آموزش و تعلیم در دین زرتشت چنین است:
در وندیداد آمده است که : «اگر شخص بیگانه یا همکیش یا برادر یا دوست برای تحصیل هنر نزد شما آمد او را بپذیرید و آن چه خواهد بدو بیاموزید» (صدیق، برگ۵٦؛ کشاورزی، برگ٢١).
و در دینکرد کتاب دیگر زرتشتیان آمده است : «تربیت را باید مانند زندگانی مهم برشمرد و هرکس باید به وسیله ی پرورش و فراگرفتن و خواندن و نوشتن خود را به پایگاه ارجمند رساند» (کشاورزی، برگ ٨١).

و همچنین در پندنامه ی زرتشت آمده است : «به فرهنگ خواستاری کوشا باشید، چه فرهنگ تخم دانش و بَرَش خرد، و خرد رهبر هر دو جهان است» (صدیق، برگ۵۷).
در وندیداد باز هم در این باب آمده است : «از سه راه به بهشت برین میتوان رسید، اول دست گیری نیازمندان و بی نوایان، دوم یاری کردن در ازدواج بین دو نفر بی نوا و سوم کوشش و کمک به آموزش و پرورش نوع بشر که به نیروی دانش، شر و ستم این دو آثار جهل از جهان رخت بربندد» (حکمت، برگ ٩۵).
با توجه به نمونه های بالا و دهها نمونه ی دیگر، میتوان گفت که دین زرتشت مشوق و ترغیب کننده یادگیری و آموختن بوده است.

-و در مورد نقش دولت به عنوان سومین عامل مؤثر در امر آموزش، از زمانی که حکومت مادها در ایران تأسیس گردید و سپس شاهنشاهی ایران بنیاد گرفت و قدرت در یک جا تمرکز یافت، اداره کردن این کشور پهناور نیازمند افرادی گردید که مورد اعتماد بوده و تکالیف خود را نیکو بشناسند و بدان عمل کنند. از این رو دولت به حکم ضرورت از اطفال شاه زادگان و بزرگان و نجبا و طبقات برجسته ی کشور، عده ای را برای رتق و فتق امور تربیت مینمود، به گونه ای که حتا بنا به گفته ی نگارنده ی کتاب «تاریخ آموزش و پرورش ایران قبل و بعد از اسلام»، دولت افراد جامعه را به طور مستمر در کنترل داشت و آموزش و پرورش به منزله ی ضرورتی اجتماعی در اختیار صاحبان قدرت بود (درانی، برگ ٢۵).

سازمان آموزشی ایران باستان:

سازمان آموزش و پرورش در ایران باستان در طی قرون و اعصار متمادی یکسان نبوده است و محل های آموزشی نیز به فراخور زمان متفاوت بوده اند. لیکن در بخش بزرگ تر این دوران، خانواده، آتشکده و آموزشگاه درباری به پرورش کودکان و نوجوانان می پرداختند که البته در برخی قرون دبستان و دانشگاه نیز بدان افزوده شده است (صدیق، برگ۵٩؛ الماسی، برگ ٦۵).
در ادامه، در مورد این محل های آموزشی و به هنگام بحث در مورد دوره های گوناگون حکومتی ایران باستان و روند آموزش و پرورش این دوره ها بیشتر سخن خواهیم گفت.
برنامه های آموزشی در ایران باستان:
برنامه های آموزش و پرورش در ایران باستان را میتوان شامل سه بخش عمده دانست:
١-پرورش دینی و اخلاقی.
٢-تربیت بدنی و آموزش نظامی.
٣-آموزش خواندن و نوشتن و حساب برای طبقات ویژه. (ضمیری، ص20؛ صدیق، ص62).

پرورش دینی و اخلاقی : از آنجا که آموزشهای اولیه بیش تر جنبه ی دینی داشته است، ادیان را میتوان نخستین پایگاه آموزش انسانی دانست که در زندگی روزمره آموزش دینی را با قدرت با زندگی فرهنگی مردم می آمیخته است(کشاورزی، برگ ١٠) و از آنجا که در اوستا فصل مخصوصی به تربیت کودک ومعلم و روحانی اختصاص یافته بود و در پندنامه ی بزرگمهر نیز از اهمیت آموزش دینی سخن رفته است و هرکسی را موظف میداند که یک سوم از شبانه روز را صرف تربیت دینی نماید، میتوان گفت که در واقع مهمترین و یا یکی از مهمترین بخش های برنامه ی آموزشی ایران باستان، پرورش دینی و اخلاقی بوده است (صدیق، برگ ٦٤؛ وکیلیان، برگ ٢٤) و این نوع آموزش در واقع رایجترین و همگانی ترین نوع آموزش به شمار میرفت که معمولاً در خانه و آتشکده انجام می پذیرفت(وکیلیان، برگ ٢٤).

تربیت بدنی و آموزش نظامی : یکی از مهمترین نوع آموزش های نوجوانان و جوانان را تشکیل میداده است و هدف آن دفاع از سرحدات و لشگرکشی، پرورش روحیه ی سلحشوری و جنگاوری و حفظ وحدت کشور بود. برای تربیت بدنی سوارکاری، تیراندازی، شکار، چوگان، ژوبین اندازی و شنا را می آموختند ( برای آگاهی بیش تر در این باب به صدیق، برگ های۷٢ – ٦٦ نگاه کنید).
خواندن و نوشتن و حساب کردن : که معمولاً فقط به عده ی معدودی مانند فرزندان بزرگان و نجبا و موبدان که برای فرماندهی سپاه وحکمرانی و دادرسی و نگاهداری دفاتر دیوان و حساب و مالیات تربیت میشدند، آموخته میشد. در واقع میتوان گفت که این مرحله از آموزش فقط ویژه ی اشراف بوده است. از سوی دیگر در این مرحله به تربیت ترجمه کنندگان زبانهای ملل مختلف نیز اقدام میشده است. همچنین مطابق نظر فردوسی، که با منابع تاریخ ایران باستان آشنا بوده است، سخنوری آموختن نیز در این مرحله همواره از تربیت شاهزادگان بوده است.(بیژن، برگ های ١٩۵ -١٩٤)

اهداف آموزش و پرورش در ایران باستان:

با توجه به مدارک و اسناد بر جای مانده از دوران باستان میتوان هدف کلی آموزش و پرورش در ایران باستان را این دانست که کودک عضو مفیدی برای جامعه گردد ( الماسی، برگ۷١؛ صدیق، برگ۷۵).
در تایید این نکته به جملاتی از یسنا اشاره میگردد که در آن آمده است:
«...
ای اهورامزدا به من فرزندی عطا فرما که از عهده ی انجام وظیفه نسبت به خانه ی من و شهر من و مملکت من برآمده و پادشاه دادگر مرا یاری کند» (حکمت، برگ۷٨؛ صدیق، برگ۷۵).

اهداف مهم آموزش و پرورش ایران پیش از اسلام را میتوان به صورت زیر فهرست نمود:
١-هدف دینی و اخلاقی که تحت تعالیم زرتشت به اندیشه ی نیک، گفتار نیک و کردار نیک جامه ی عمل پوشاند.
٢-هدف نیرومندی و بهداشتی برای تندرستی و پاک تنی و راستی و جوانمردی، چنان که در دین زرتشت پاکیزگی تن برای هر زرتشتی از وظایف دینی است و ناپاکی تن و بیماری به اهریمن منسوب است.
٣-هدف جنگی و نظامی برای نگهداری حدود مرز و بوم و حفظ آرامش و دفاع در برابر دشمنان.
٤-هدف اقتصادی برای تهیه ی نان و قوت مردم و رفاه و آسایش آنان و حفظ خانواده و توسعه ی صنعت و هنرها.
۵-هدف تربیتی برای روابط عمومی و امنیت و کشورداری و روابط خارجی (الماسی، برگ۷٢؛ حکمت، برگ ٦٣).



محدودیتهای آموزش و پرورش در ایران باستان:

با وجود ویژگی های مثبتی که در آموزش و پرورش ایران باستان وجود داشته است این نظام آموزشی دارای محدودیتها و معایبی بوده است. بزرگترین محدودیتها و معایب سازمان آموزش در ایران باستان را میتوان به شکل زیر دسته بندی نمود:
١-آموزش و پرورش در انحصار طبقه ی اعیان و اشراف و شاهزادگان بود.
٢-آموزش یافتگان می کوشیدند دانش و معلومات خویش را از مردم عادی پنهان کنند.
٣-در آموزش و پرورش القا عقیده و اندیشه حاکم بود که نتیجه اش فرمانبرداری مطلق و اطاعت کورکورانه در برابر افراد صاحب قدرت و منصب بود (وکیلیان، برگ ٤٠).
برای آشنایی با جزییات بیش تر از آموزش و پرورش ایران در عهد باستان، اکنون ضروری است تا به آموزش و پرورش در دوران حکومت های گوناگون ایرانی پیش از اسلام نگاهی بی اندازیم؛

آموزش و پرورش در دوران حکومت مادها:


مدارک موجود درباره ی تمدن و فرهنگ مادها آن چنان اندک است که امکان اظهار نظر قطعی را درباره ی اوضاع فرهنگی مادها دشوار میسازد. در واقع درباره ی"معارف مادها" اطلاعاتی در دست نیست زیرا که نه سنگ نبشته ای از آنان تاکنون کشف شده است تا مدرک قرار داده شود و نه از یونانی ها و یا ملل دگر در زمینه ی اوضاع فرهنگی آنان اطلاعات جامعی به دست آمده است (بیژن، برگ١٢٠).حتا تاکنون هیچ مدرک مستقیمی که بر آشنایی مادها با خط و کتابت دلالت کند به دست نیامده است (دیاکونوف، برگ ٣٣٩). لیکن تا حدی آموزش و پرورش اجتماعی مادها را میتوان از کیفیت آموزش و پرورش عصر هخامنشی حدس زد، زیرا که پارسها در بادی امر از نظر تمدن و معارف در رتبه ای پایین تر از مادها قرار داشتند، لیکن همنژاد و همکیش و همزبان آنان بودند و وقتی که پارسیان بر آنان سلطه یافتند تمدن آنان را نیز گرفتند (با توجه به این نکته که تمدن هخامنشی از تمامی تمدنهای تابع خود از جمله تمدن ایلامی برای رشد خویش استفاده نموده است).

به هر تقدیر مادها مطمئناً دارای خط و کتابت بوده اند و این خط احتمالاً مشابه همانی بوده است که امروزه خط باستانی پارسی خوانده میشود. زیرا این نکته غیر محتمل است که پادشاهی بزرگ ماد فاقد خط و کتابت بوده باشد و پارسیان دارای خط باشند (دیاکونوف، برگ ٣٤٠).
البته شواهدی نیز بر اثبات این امر دلالت دارد زیرا با توجه به مطالب کتاب دانیال در این که مادها صاحب خط بوده اند و نوشته هایی به زبان مادی وجود داشته است جای تردید باقی نمیماند (بیژن، برگ ١٢٤). حتا ظاهراً خواندن و نوشتن تا حدی در میان مردمان معمولی نیز مرسوم بوده است و فقط منحصر به مغ ها و روحانیان و اشراف نبوده است. زیرا بر طبق آنچه که از تاریخ بر می آید مردم عرایض خود را به شاه می نگاشته اند و شاه عرایض را میخواند و هر حکم را نوشته و به آنان باز پس می فرستاد. (هرودوت، برگ ٦٠). گذشته از این، نگارنده ی تاریخ ماد نظریه ی دیگری نیز ابراز میدارد:
« ...
خط میخی پارسی باستانی با خط میخی بابلی و ایلامی تفاوت بسیار دارد و با این که احتمالاً با دیگر خطوط میخی آسیای مقدم خاستگاه مشترکی دارد، ولی آن را نمی توان مستقیماً گرفته شده از آنها شمرد. تعبیر کلام آن است که چند حلقه ی فاصل بر ما مجهول است و بیشتر گمان میرود که خط میخی ماد جزء این حلقه های فاصل و مجهول بوده است، به عبارتی پارسیان خط میخی را از مادها گرفتند... »(دیاکونوف، برگ ٣٤٠).

جالب است که استرابون جغرافیادان دنیای باستان نیز می گوید که روش آموزش و پرورش معروف پارس ها از مادها اقتباس گشته بود (بیژن، برگ ١٢۷).از سوی دگر ذکر وجود کتاب « تاریخ شاهان ماد و پارس» در کتاب های کوناگون مانند کتاب استر، احتمال وجود ادبیات را در میان مادها نشان میدهد (بیژن، برگ ١٢۵).
مادها برای امور اداری و لشگری خویش دفاتری مانند پارسیان داشته اند لیکن واضح است که تشکیلات آنان بدان اندازه پیشرفته و پیچیده نبود که نیاز به گروهی انبوه از دبیران احساس گردد. بنابراین به احتمال زیاد آموزش این فنون در انحصار مغان بوده است (سلطانزاده، برگ ١٢) که البته شواهدی نیز مبنی بر وجود سازمانها و دفاتری برای اداره ی امور مالی و حساب داری با توجه به پیشرفت و رونق اقتصاد مادها به ویژه در زمینه ی زراعت و دام داری وجود دارد(حکمت، برگ ١٤٩).

افزون بر این، بنا به نظر دیاکونوف آموزش های زرتشتی به وسیله ی کاهنان و مبلغان قبیله ی ماد که به "مغان" موسوم بودند گسترش یافت و به عبارتی آموزش های مغان مورد پشتیبانی جدی شاهان ماد قرار داشته است و حتا تعالیم مزبور تا حدی به مردم تحمیل میشده است. (دیاکونوف، برگ ٣۷٠). دیاکونوف را حتا اعتقاد بر این است که سرزمین ماد در سده های هفت و هشت پیش از میلاد از کانونهایی بوده است که از آنجا مفهوم های دینی و فلسفی انتشار یافته است(دیاکونوف، برگ ٣٤۵).
به هرحال آن چه که از کیفیات زندگی مادها و با توجه به کمبود مدارک[می توان ] استنباط نمود این است که آنان مطمئنن دارای ساختار و سازمانهایی برای آموزش و پرورش بوده اند. هرچند مشخص نیست که چنین سازمان هایی دارای چه درجه ای از پیشرفت و توسعه ی تمدنی بوده اند. لیکن به احتمال قریب به یقین می توان گفت که نسبت به همسایگان خویش در بین النهرین از نظر دانش و فرهنگ در مرحله ی پایین تری قرار داشتند.

آموزش و پرورش در عصر هخامنشیان:

در زمینه ی آموزش و پرورش در عصر هخامنشیان نیز پژوهشگران با کمبود منابع رو به رو هستند، لیکن مدارک موجود مربوط به این دوران در مقایسه با عصر حکومت مادها بسیار بیش تر است که دست پژوهشگر را در رسیدن به هدف خویش اندکی باز تر می کند. اسناد و مدارکی مانند نوشته های مورخان اروپایی آن روزگاران، کتیبه ها و الواح بر جای مانده از آن دوران و غیره.همچنین، نگاهی به فهرست تشکیلات و سازمانها در این عصر نشان می دهد که آموزش کشوری مورد توجه و عنایت هخامنشیان بوده است و بی شک اداره ی تشکیلاتی بدین عظمت بدون آموزش و پرورش امکان پذیر نبوده است.
آن گونه که برمی آید در عصر هخامنشی مکانهایی برای آموزش کودکان و نوجوانان دایر بوده است. به عنوان نمونه گزنوفون یونانی در «کوروشنامه»ی خویش دراین باب میگوید:
«...
اطفال به مکتب میرفتند تا ادب بیاموزند و رؤسا و مراقبانشان اکثر اوقات روز مراقب حال آنان بودند و قضاوت و عدالت را میان آنها مجری میداشتند ...» (گزنوفون، برگ ٦).
جالب آن است که بنا به ادعای گزنوفون، کودکان تا حدود شانزده یا هفده سالگی در این مکان آموزشهای گوناگون مانند اعتدال مزاج، اطاعت، وظیفه شناسی، تیراندازی و پرتاب نیزه می آموختند (گزنوفون، برگ۷).هردوت نیز می گوید که دوره ی تربیت کودکان در ایران بین پنج تا بیست وپنج سالگی است و سه کار مهم بدانان آموخته میشود : اسب سواری، تیراندازی و راستگویی (هردوت، برگ۷۵).

گزونوفون همچنین مدعی است که در ایران محلی به نام الوثرا(Eleuthera)وجود داشته که در آن کودکان بزرگان تربیت می یافتند (گزنوفون، برگ۵).گزنوفون در ضمن می گوید که کودکان ایرانی پس از این که به سن بلوغ می رسیدند، ده سال در اطراف بناهای دولتی به سر می بردند تا هم از بناهای دولتی حراست نمایند و هم به اعتدال مزاج عادت یابند (گزنوفون، برگ۵).
افلاطون نیز درباره ی آموزش شاهزادگان هخامنشی می گوید که شاهزادگان به محض تولد به خواجگان و پرورشگران سپرده میشدند تا به بهترین شکل پرورده شوند و زمانی که کودک به هفت سالگی پای می نهاد سوارکاری و شکار به او آموخته میشد و در چهارده سالگی چهار نفر که به مربیان شاهانه موسوم بودند برای تعلیم و تربیت شاهزاده انتخاب می گشتند که یکی از آنان در دانایی برتر از دیگران بود و مسؤولیت آموزش حکمت زرتشت و آیین کشورداری را عهده دار میشد و دومی که در داد ورزی و عدالت شهره بود، آیین راستگویی و درست کاری را به شاهزاده آموزش میداد و نفر سوم که پرهیزگارترین بود به کودک آزادگی و پرهیزگاری می آموخت و نمی گذاشت که وی مغلوب و دستخوش شهوات گردد و بدو می آموخت که به راستی آزاده باشد و آموزگار چهارم نیز دلاوری و بی باکی را به شاهزاده می آموخت. (سلطانزاده، برگ ١۷؛ وکیلیان، برگ ٨٣).
جاب است که گزنوفون مدعی است که تمام افراد ایرانی مجاز به فرستادن فرزندان خویش به مدارس بودند، لیکن شرطی را برای این امر قایل میگردد و فرستادن کودکان به مدارس را فقط مختص کسانی میداند که محتاج یاری کودکان خویش در امر معیشت نبودند (گزنوفون، برگ١٠).

آموزش عالی و تحصیلات عالی را نیز در ایران باستان و با توجه به کمبود اسناد و مدارک عمدتاً با تأسیس دانشگاه گندی شاهپور (دانشگاه شاهپور بزرگ)به عهد ساسانیان مرتبط می پندارند، لیکن با توجه به شواهد بر جای مانده از آن دوران ها میتوان گفت که تحصیلات عالی در عصر هخامنشی نیز وجود داشته است. به عنوان نمونه، داریوش بزرگ در مصر، که ایالتی از ایالات ایران عهد زمام داری هخامنشیان به شمار می آمد، دستور احیای دانشکده ی پزشگی شهر ساییس را صادر نمود و طبق فرمان او جوانهای خانواده های برجسته ایرانی برای فراگرفتن فنون پزشکی به ساییس گسیل گشتند (بیژن، برگ ٣٢٦؛ سلطانزاده، برگ ١٩؛ ضمیری، برگ ٦۷).
از سوی دگر، در عصر هخامنشی دانشکده های عالی و مهم در شهرهای بورسیپه، میلت، ارخویی، ری، و بلخ برای آموزش دانش پزشکی وجود داشت (حکمت، برگ ٣٨٣؛ ضمیری، برگ ٦١).
همچنین وجود کتاب خانه های بزرگ در عصر هخامنشیان در نقاط مختلف قلمرو هخامنشیان نشان دهنده ی آموزش و پرورش سازمان یافته است. از جمله کتاب خانه های این عصر کتاب خانه های استخر، کهندژ، شاه اردشیر، و شپیگان را میتوان نام برد (حکمت، برگ ٦٤).

حمایت شاهان هخامنشی از تحقیقات نجومی و علم هیأت نیز جالب توجه است و اهمیت امر دانش آموزی در ایران عصر هخامنشی را نشان می دهد. داریوش منجم معروف کلدانی آن روزگاران «نبوری مننو» را تحت حمایت خویش قرار داد و او در سایه ی چنین حمایتی به کنجکاویها و مطالعات نجومی خویش پرداخت. «کیدین نو» دگر منجم نامدار دیگر کلدانی معاصر هخامنشیان نیز در سایه ی حمایت دولت شاهنشاهی ایران همان سلسله مطالعات را پی گرفت و ادامه داد (بیژن، برگ های ٣٣٣-٣٣٢).
گزارشهای مورخان یونانی آن دوران مانند «کتزیاس» از وجود روزنامه ی رسمی در دربار هخامنشی حکایت میکند که نشانی دیگر از پیشرفت دانش و اهمیت آموزش و پرورش آن روزگار است. (ضمیری، برگ ٢١).
از سوی دیگر، اشاره های هرودوت در جریان گردآوری تاریخ معروف خویش مبنی بر استفاده از آثار تاریخ نویسان ایرانی و نیز اشاره های کتابهای عزرا و استر به کتاب «تاریخ شاهان ماد و پارس» را میتوان دلیل دیگری بر رواج آموزش و پرورش عصر هخامنشی برشمرد (بیژن، برگ ٣٣٣).

فرستادن هیأتهای اکتشافی و علمی جهت اکتشافات دریایی و جغرافیایی از سوی داریوش بزرگ و خشایارشا را نیز میتوان از نشانه های دیگر وجود آموزش و پرورش سازمان یافته در ایران هخامنشی دانست.(هردوت، برگ های ٢٢٢ -٢١٨).شواهد بسیار دیگری نیز به طور غیر مستقیم بر پیشرفته بودن علم و روند آموزش و پرورش در عصر هخامنشیان دلالت دارد. از جمله میتوان به موردهای زیر اشاره نمود:
-
کندن کانال سوئز بین رود نیل و دریای سرخ در روزگار حکومت داریوش (حکمت، برگ ٤٤٣) و کندن کانال توسط دو سرمهندس ایرانی به نامهای «بوباروش» و «ارتاکائوش» به امر خشایارشاه بر دماغه ی کوه اتوس در لشکرکشی به یونان برای عبور رزم ناوهای ایران (هردوت ، برگ٣٦٣) نشان دهنده وجود مهندسانی کارآزموده و کاربلد است که مطمئنن مهندسان کار آزموده تنها از طریق آموختن و تعلیم به وجود می آمدند.

-
تاسیس دانشکده ای در سائیس مصر به فرمان داریوش برای آموزش فنون کشورداری (بیژن ، برگ ٣٣٨).
-
ایجاد جاده ی "شاهی" مشهور که از شوش تا سواحل دریای اژه امتداد داشت (هردوت، برگ ٣١٢).
-
بحث و بررسیهای هفت سردار بزرگ پارسی پس از بازپس گیری تاج و تخت از مغ غاصب (سمردیس) در باب انواع حکومت و حتا گفت و گوی آنان در باره ی حکومت دموکراسی یا الیگارشی (هردوت، برگ های ٢٢٢ - ٢١٨) یکی دیگر از دلایل آگاهی ایرانیان از علوم و فلسفه و طیعن آموختن و آموزاندن آن است.
-
نحوه ی انتخاب و انتصاب قضات از میان افراد آموزش دیده ( سلطانزاده، برگ ١٨)را نیز میتوان نشانی از توجه و آشنایی ایرانیان آن روزگاران با علم حقوق و آموزش آن دانست.

-
لوح های گلی کشف شده در خزانه ی تخت جمشید نیز ثابت کننده ی آشنایی ایرانیان با فرآیند آموزش و تعلیم است. به عنوان نمونه در میان لوح های گلی تخت جمشید سندی مالیاتی وجود دارد که دارای بقایای مالیاتی بانویی است که بخشی از مالیات خود را پرداخت نموده و به موجب این سند تتمه آنرا داده و تسویه حساب گرفته است (حکمت، برگ ١۵٢). با توجه به این لوح ها به آسانی میتوان دریافت که هخامنشیان در زمینه ی امور مالی و حسابداری، مراکز بایگانی داشته و کسانی که مامور نگهداری و بایگانی این اسناد بوده اند در این زمینه آموزشهای لازم را کسب کرده بودند.
-
وجود صنعت فرش و بافندگی را میتوان دلیل قاطع دیگری بر وجود دانشهای گیاه شناسی، رنگ شناسی، نقاشی و حتا کیمیا و دام پروری و دام پزشکی دانست. از نمونه های بارز این صنعت میتوان به قطعه ی فرش کشف شده در پازیریک که مشتمل بر تصویر ملکه ها و بانوان ایران عهد هخامنشی است و هم اکنون در موزه ی ارمیتاژ لنینگراد روسیه نگهداری میشود اشاره داشت (حکمت، برگ های ٢٦٤-٢٦١).
-
وجود آثاری مانند تخت جمشید و مکانهای باستانی دیگر با آن همه محاسبات دقیق ریاضی و فنی و مهندسی دلیلی بر وجود دانش ‏و آموزش معماری و هنر در عهد هخامنشیان است. با توجه به مطالب ذکر شده و با وجود آن که کیفیت و روند آموزش و پرورش عصر هخامنشی کاملاً مشخص نیست، میتوان به آسانی دریافت که علم و دانش و آموزش و آموزاندن آن از ارزش و اعتبار بالایی در این عصر برخوردار بوده است.


آموزش و پرورش در عصر سلوکیان و ارشکیان:

با انقراض سلسله ی هخامنشی توسط اسکندر مقدونی و سپس تاسیس سلسله سلوکی توسط یونانیان (مقدونیان) در ایران، شکوفایی فرهنگی ایران در مقایسه با دوران گذشته در واقع از میان رفت. به عبارتی در این دوره آموزش و پرورش به شیوه ی سنتی دچار رکود گردید. بنا به مدارک و مستندات تاریخی از سوی سلوکیان بسیاری از آتشکده ها و دیگر محل های آموزشی ویران گردید و در یونانی کردن آداب و رسوم اجتماعی و تربیتی کوشش و تلاش شد (درانی، برگ ٢۷).در واقع سلوکیها عامل بزرگی در جهت یونانی کردن مشرق زمین بودند و در شهر سلوکیه علوم و صنایع یونانی ترویج و تبلیغ می گردید. به عنوان مثال «دیوژن بابلی» و جانشین او «اپلدور» به آموزش فلسفه ی رواقی در سلوکیه می پرداختند(پیرنیا، برگ ١٨٦٦).
به طور کلی در دوره ی سلوکیان علم و دانش در ایران رو به ضعف و فتور نهاد و نهادهای آموزشی و مقررات حاکم بر آن تقریبن مختل گردید، اما با روی کار آمدن خاندان پارتی و آغاز زمام داری شاهان ارشکی دگر بار فرهنگ ایرانی زنده شد و با گذشت زمان روز به روز بر غنای فرهنگی ایران آن عصر افزوده گشت. البته از آموزش و تربیت دوران پارتها نیز اطلاعات چندانی در دست نیست. لیکن آن چه مسلم است زبان پارتیان زبانی بوده که پهلوی خوانده میشد و البته اندک تفاوتی با پهلوی ساسانی نیز داشته است (پیرنیا، برگ ٢٣۵۵؛ الماسی، برگ ٩٣). در اوایل عصر اشکانی زبان و خط یونانی رواج بسیار داشته است (الماسی، برگ ٩٣).

خط اشکانیان خط آرامی بوده است و البته خط یونانی و پهلوی نیز کاربرد داشته است و همچنین نباید تصور کرد که خط میخی به طور کلی متروک شده بود، زیرا در بابل لوحه هایی که متعلق به اشکانیان است و به خط میخی نگاشته شده، یافته اند (پیرنیا، برگ ٢٣۵۵).به طور کلی در این باب میتوان گفت که پارتیان در اوایل زمام داری خویش از زبان یونانی در نگارش کتیبه ها و روی سکه ها استفاده میکردند و به تدریج از اواخر سده ی اول میلادی استفاده از زبان یونانی کنار نهاده شد و زبان پارتی جایگزین آن گردید (سلطانزاده، برگ ٢٢).
اشکانیان بر روی پوست آهو می نگاشتند. ازجمله سه نوشته ی مربوط به دوران زمام داری پارتیان در اورامان کردستان کشف شده است که هرسه بر پوست آهو نگارش یافته است و دو برگ آن به خط یونانی و سومی به زبان پهلوی و خط آرامی است، البته اشکانیان از کتان و پاپیروس نیز برای نگارش استفاده می کردند(سلطانزاده، برگ های ٢٢ - ٢١).
پارتیان به دلیل ایرانی بودن و گرایش به سنتهای کهن، کوشش داشتند تا نهادهای آموزش و پرورش را به سبک پیشین زنده نمایند. به گونه ای که در نیمه ی دوم حکومت اشکانی آتشکده ها رونق بسیار یافتند و آموزش و پرورش توسط مغان استحکام نسبی یافت و حتا برای گروههای اشراف و خاندان برگزیده آموزشگاه هایی دایر گردید (درانی، برگ ٢۷).
اشکانیان به جوانان خود، سواری و تیراندازی و شیوه های مختلف جنگ را می آموختند و به طور کلی می توان گفت تربیت آنان متناسب با احتیاجات ملی بوده است. اشکانیان (ارشکیان) خواندن و نوشتن نیز می آموختند، لیکن این امر مختص طبقات اشراف و ممتاز جامعه بود (وکیلیان، برگ ٩٤).

آن گونه که از تاریخ ها بر می آید، برنامه ی سواد آموزی و درسی کودکان طبقات ممتاز اشکانیان، شامل این موارد بوده است:
علوم دینی، خواندن و نوشتن، حساب، علم الاشیاء و دروس علمی مانند کشاورزی، و البته لازم به گفتن است که اشکانیان نیز مانند هخامنشیان در روش تدریس به جنبه های عملی آموزش توجه ویژه داشته و آموزگار به هنگام ضرورت شاگرد را تنبیه می نموده است. (وکیلیان، برگ ٩٤).
نکته بسیار جالب پیرامون دانش عصر اشکانی پیدایش و اختراع نوعی شبه پیل الکتریکی است که در حفاریهای روستایی در اطراف بغداد، نمونه های بسیاری از آن یافته اند، اشکانیان از این پیلها به مقدار قابل توجهی نیروی برق به دست می آوردند (مانند باتری) و از آن برای آبکاری مصنوعات خویش توسط طلا و نقره استفاده می نمودند. به عبارت دیگر همان عملی را انجام میدادند که امروزه آبکاری الکتریکی نامیده میشود(حکمت، برگ ٢٣٨).

 


آموزش و پرورش در عصر ساسانیان:

با شکست اردوان پنجم و مرگ او در نبرد روی داده در سده ی سوم میلادی در جلگه ی هرمزدگان میان او و اردشیر بابکان، سلسله ی اشکانی انقراض یافت(پیرنیا، برگ ٢٢١٨) و آفتاب دولت ساسانی پدیدار گردید. آفتاب دولتی که بنا به گفته ی کریستنسن مؤلف کتاب «ایران در زمان ساسانیان» عهد بزرگ تمدن ادبی و فلسفی ایران باستان در دوران حکومت پادشاهان این سلسله و به ویژه خسرو تنوشه روان دادگر آغاز میگردد ( کریستنسن، برگ ٢٩۷).
در آن زمان نیز با توجه به اوضاع طبقاتی مانند دوران های پیشین، آموزش و پرورش عالی ویژه ی خانواده های نجبا و اشراف بوده است و مردم عادی بهره ای از آن نداشتند، لیکن به دلایل متعدد نیاز بیش تری به دبیران و کارگزاران دولتی و ماموران مالیاتی احساس می گردد و از این رو آموزش و پرورش نسبت به گذشته تا حدی گسترده تر می گردد و حتا ظاهراً تعداد بسیار معدودی از طبقات غیر اشرافی و متوسط نیز از سواد و آموزش و پرورش اندکی برخوردار بوده اند(الماسی، برگ ٩۵).
در عصر ساسانی به سبب پیدایش مذاهبی نوین نظیر مانوی و مزدکی و همچنین ظهور و گسترش دین مسیح و بودا و مسایل جدید اقتصادی و سیاسی، بحث درباره ی علوم اجتماعی و حکومتی و غیره بیش از پیش معمول گردید و حتا در تاریخ ها آمده است که پادشاهانی مانند انوشه روان بدین گونه مسایل اظهار علاقه داشته و در مباحث این چنینی شخصن شرکت می جستند (کشاورزی، برگ ٨٦).

حکومت ساسانی همچنین با توجه به رسمیت دادن به دین زرتشت و تکیه بر آن برای تمرکز قدرت، ضرورت وجود دستگاه های آموزشی دینی را احساس نمود و بدین ترتیب آموزشگاه های دینی که معمولاً در آتشکده ها بودند، افزایش یافت و زیاد شدن این محل ها افزایش موبدان را نیز سبب گردید.
آن گونه که از تاریخ ها بر می آید، در زمان ساسانیان سازمانهای تربیتی عبارت بودند از خانواده، مدرسه، و مدارس ویژه ی بزرگزادگان که معمولاً در نزدیکی قصر شاهی ساخته می شدند (الماسی، برگ ٩۵).مطابق نظر کریستنسن، جوان پس از گذراندن مراحل مختلف آموزشی و تربیتی در سن بیست سالگی مورد آزمون دانشمندان و هیربدان قرار می گرفت (کریستنسن، برگ ٢٩٨).غلامی از خدمت گزاران دربار خسرو انوشه روان، تفصیل تعلیماتی را که خسرو آموخته است بدین صورت شرح می دهد:
«...
در سن مقرر او را به مدرسه گذاشته اند و قسمتهای مهم اوستا و زند را مانند یک هیربد در آنجا از بر کرده، سپس در تعلیمات متوسطه ی ادبیات، تاریخ، فن بیان، هنر اسب سواری، تیراندازی، نیزه بازی و به کار بردن تبرزین را آموخته و موسیقی و سرود و ستاره شناسی را فرا گرفته و در شطرنج (چترنگ)و سایر بازیها به حد کمال رسیده است و ...» (کریستنسن، برگ ٢٩٩).

همان گونه که پیش از این گفته شد، عصر ساسانی هم زمان است با شیوع و گسترش دین مسیح و همچنین ظهور مکتبهای مانوی و مزدکی و از سوی دگر توسعه و پیشرفت باورهای بودایی و عقاید و افکار چینی، که نقشی اساسی در ایجاد سازمانهای نوین آموزش در ایران ساسانی ایفا نمودند و لذا آموزشگاه ها هم از نظر کمیت و هم از نظر کیفیت گسترش یافتند. بارزترین نمونه ی آن دو مدرسه ی مشهور ایرانی یکی در «رها» و دیگری در «نصیبین» بود که هریک حدود هشتصد دانش جو را در خود جای داده بودند (الماسی، برگ ٩٨).
بنا به سندهای باقی مانده از آن دوران، مدت تحصیل در مدرسه ی نصیبین سه سال بود و کلاس های درسی در آن در طی دو دوره ی تابستانی و زمستانی برگزار میشد و برای اقامت شاگردان در آن، مجموعه ای متشکل از خانه های کوچک(خوابگاه های دانشجویی) اختصاص یافته بود که در هر کدام هشت تا ده نفر میزیستند و بدون اجازه ی مسؤولان مدرسه حق خروج از محوطه ی مدرسه را نداشتند و تنها به هنگام تعطیلی کلاس درس، اجازه ی بیرون رفتن می یافتند و این کلاس ها معمولاً از صبح تا شام برقرار بود (سلطانزاده، برگ ٣٣).
با گسترش دین مسیح و زبان سُریانی، مسیحیان حوزه های علمی بسیاری را در شهرهای ایران بنا نهادند که از این مدارس عالمان بزرگی مانند نَرسی، فرهاد، رییس دیر مامتی موصل، پولس ایرانی که کتابی مشتمل بر بحث منطق برای انوشه روان نوشته و هم اکنون نیز در دست است، برخاستند (حکمت، برگ ٣٨٨).
از دیگر مراکز آموزشی عهد ساسانی که میتوان بدان اشاره کرد حوزه ی علمی«ریو اردشیر» به ریاست معانا بیت اردشیری معروف به معانا ایرانی است که در آن به آموزش پزشگی و نجوم و فلسفه پرداخته میشد، کلیسای نستوری واقع در پیرامون تیسپون نیز از مهمترین مراکز تدریس منطق و فلسفه و نجوم در عصر ساسانی به شمار می رفت. (ضمیری، برگ ٦١؛ کریستنسن، برگ ٩٩ [٢٩٩]).

اما معتبرترین و مشهورترین مرکز آموزش عالی ایران باستان «دانشگاه گندی شاهپور» (= دانشگاه شاهپور بزرگ)است که تا اواخر سده ی سوم هجری نیز فعال بوده است (کشاورزی، برگ ٨٦) و معروف است که بر سر در آن نگاشته بودند: «دانش و فضیلت برتر از بازو و شمشیر است» (وکیلیان، برگ ١٠٢).
بنای گندی شاهپور را به شاهپور یکم ساسانی و به سده ی سوم میلادی نسبت می دهند، لیکن برخی احتمال می دهند که اردشیر بابکان سنگ بنای آن را به نام پسر خویش شاهپور نهاده باشد و فرزندش شاهپور آن را تکمیل کرده و به پایان رسانده باشد (حکمت، برگ ٣٨۵).
در دانشگاه گندی شاهپور با وجود آن که فلسفه، ریاضیات، ادبیات و الاهیات تدریس می شد و حتا دانشکده ای برای نجوم و رصدخانه ای نیز برای رصد ستارگان در آن ساخته شده بود (درانی، برگ ٤٦)، پزشگی بیش از سایر علوم رونق داشت و برخی از نامدارترین استادان پزشکی و داروسازی که از گندی شاهپور فارغ التحصیل گشتند نظیر بختیشوع و ماسویه و یوحنا بن ماسویه، تألیفاتشان پایه گذار علم
روی هم رفته استادان دانشگاه گندی شاهپور از سه دسته تشکیل می شدند:
-
مسیحیان سُریانی که ساکن و تبعه ی ایران و در حقیقت ایرانی بودند.
-
ایرانیانی که زبان پهلوی و دین زرتشتی داشتند.
-
دانشمندان هندی که نسبت به دو گروه دیگر در اقلیت بودند (درانی، برگ٤٦).
اهمیت و اعتبار دانشگاه گندی شاهپور که دارای بیمارستان و همچنین کتاب خانه بسیار بزرگی با هزاران جلد کتاب بود (سلطانزاده، برگ ٣١) از عهد زمام داری خسرو انوشه روان دادگر فزونی یافت، زیرا در سال۵٢٩ میلادی «ژوستینین»امپراتور روم شرقی (بیزانس) مدارس آتنی را تعطیل ساخت و در نتیجه جمعیت فلاسفه در آن جا پراکنده شد. هفت تن از فیلسوفان تحت تعقیب و فراری عصر تعصبات مذهبی کلیسایی بیزانس به ایران مهاجرت نمودند و در دربار انوشه روان مورد استقبال و احترام قرار گرفتند (گیرشمن، برگ٣٣٢). این هفت دانشمند که به سه گروه استادان گندی شاهپور که در بالا معرفی شدند، اضافه گشتند و به تدریس و آموزش پرداختند عبارت بودند از: دمسقیوس سوریایی، سیمبلیتیوس کلیکیایی، یولامیوس فروگی، پریسیکیانوس لودیه ای، هرمیاس فینیقی، اپیدوروس غزی، و دیوجانوس فینیقی (کریستنسن، برگ ٣٠٦؛ ضمیری، برگ ٦٢).

البته اقدامات شاهنشاهان ساسانی در حمایت از دانش، محدود به این اقدامات نبود بلکه در این راه به فعالیتهای دیگری نیز دست یازیدند. از جمله اردشیر بابکان، موسس این سلسله، متخصصان ویژه ای را به هند و بین النهرین و شهرهای بیزانسی نزدیک فرستاد تا آثار مهم را گردآوری نمایند. شاهپور فرزند و جانشین او نیز چنین کوششی به خرج داد و پزشگان یونانی را به ایران فراخواند تا به مطالعه ی پزشگی بپردازند (درانی، برگ۵٠). از سوی دیگر، خسرو انوشه روان نیز پزشگ ویژۀ خویش «برزویه» را برای به دست آوردن کتاب های ارزشمند به هندوستان گسیل داشت که او نیز کتاب های بسیاری را از هند به ایران منتقل و به زبان پهلوی ترجمه نمود که از جمله مشهورترین آنها میتوان به کلیله و دمنه (کلیلگ و دمنگ) اشاره داشت (گیرشمن، برگ ٣٣٢؛ کریستنسن، برگ ٣٠۷).
همان گونه که پیشتر آمد، در عهد ساسانی دو مکتب نوین مزدکی و مانوی صفحات نوینی را در تاریخ فلسفه ی ایران گشودند که در جای خود قابل توجه است.مزدکیان و مانویان نیز به تبلیغ و آموزش اصول خویش پرداختند و به خصوص حکمت مانوی از مرزهای ایران خارج گردید و در گستره ی وسیعی از دنیای آن روز یعنی از چین تا سرزمین گل (فرانسه امروزی) هوادارانی یافت (حکمت، برگ ٤٠٩).

مانی همچنین کتاب های بسیاری را برای ترویج آیین خویش نگاشت. از آن جمله اند کتابهای «کفالایا» ( که در واقع مجموعه ی سخنان مانی است که شاگرداناش پس از مرگ وی گردآوری و ترجمه کرده اند ) و «شاهپورگان».
جالب است که مانی برای آسانی آموزش اصول آیین خویش به مردم عامی و بی سواد، در کتاب های خود از تصاویر زیبا سود می جست و به همین سبب او را مانی نقاش نیز لقب داده بودند. یکی از معروفترین کتابهای او که تصاویر زیبا در آن جلوه گر بود کتاب «ارژنگ» است (هوار، برگ ١۷۵؛ برای آگاهی بیشتر نگاه کنید به کریستنسن، برگ های ١۵٠-١٣١).
مزدک نیز با نشر افکار خویش که به مرام اشتراکی اشتهار دارد و بسیار به فلسفه کمونیستی امروزین شباهت داشت در واقع از نیروهای موثر در فرآیند آموزش و پرورش عصر ساسانی بوده است، او نیز کتابی را برای آموزش و تبلیغ آیین خود نگاشت که اکنون از میان رفته است، لیکن در منابع عربی سده های اولیه اسلامی به دو ترجمه ی ابن مقفع و ابان لاحقی از آن اشاره شده است(برای آگاهی بیشتر نگاه کنید به هوار، برگ های ١۷۷ -١۷٩ و کریستنسن، برگ های ٢٦١ -٢٢٨).
در روزگار ساسانیان تحولات اجتماعی، سیاسی و پیشرفت دانش و هنرهای گوناگون و همچنین ارتباط های بین المللی و گسترش اندیشه ها و نیز پیوند دیانت با حکومت سبب آن گردید تا آموزش و پرورش و به ویژه آموزش عالی با وجود محدودیت های برآمده از تمایزات طبقاتی، در مرتبه والایی قرار گیرد و اهمیت فراوان یابد.

منابع و مآخذ:

١-تاریخ آموزش و پرورش اسلام و ایران، دانش امروز، ١٣۷٠ - علی محمد الماسی

٢-تاریخ ایران باستان، افسون، جلد سوم، ١٣٨٠ - حسن پیرنیا
٣-آموزش و پرورش در ایران باستان، موسسه تحقیقات و برنامه ریزی علمیو آموزشی، ١٣۵٠ - علیرضا حکمت
٤-تاریخ آموزش و پرورش ایران قبل و بعد از اسلام، سمت، ١٣۷٦ - کمال درانی
۵-تاریخ مدارس ایران از عهد باستان تا تاسیس دارالفنون، آگاه، ١٣٦٤ - حسین سلطانزاده
٦-تاریخ آموزش و پرورش ایران و اسلام، راهگشا، ١٣۷٣ - محمد علی ضمیری
۷-ایران در زمان ساسانیان، ترجمه رشید یاسمی، صدای معاصر، ١٣۷٨ - آرتور کریستنسن
٨-تاریخ ایران از آغاز تا اسلام، ترجمهی محمود بهفروزی، نیل، ١٣٨٢ - رومان گیرشمن
٩-تاریخ آموزش و پرورش در اسلام و ایران، دانشگاه پیام نور، ١٣۷٨ - منوچهر وکیلیان
١٠-ایران و تمدن ایرانی، ترجمهی حسن انوشه، امیرکبیر، ١٣٦٣ - کلمان هوار
١١-سیر تمدن و تربیت در ایران باستان؛ ابن سینا، ١٣۵٠ - اسدالله بیژن
١٢-تاریخ ماد؛ ترجمهی کریم کشاورز، انتشارات علمی و فرهنگی، ١٣۷٩ - ا.م دیاکونوف
١٣-تواریخ؛ ترجمهی ع. وحید مازندرانی، فرهنگستان ادب و هنر ایران، بیتا - هرودوت
١٤-کوروش نامه؛ ترجمهی رضا مشایخی، بنگاه ترجمه و نشر کتاب ، ١٣٤٢ - گزنوفون
١۵-تاریخ فرهنگ ایران؛ زیبا، چاپ هفتم، ١٣۵٤- عیسی صدیق
١٦-تاریخ آموزش و پرورش در ایران و اسلام؛ روزبهان، ١٣٨٢ - محمدعلی کشاورزیپزشگی در تمدن اسلام شدند (وکیلیان، برگ ٩٩).



  • لیلی زارعی

فاطمه زهرا (س)در یک نگاه

لیلی زارعی | چهارشنبه, ۱ خرداد ۱۳۹۲، ۰۱:۳۲ ق.ظ | ۰ نظر
انعکاس لحظه ها - فاطمه زهرا (س)در یک نگاهانعکاس لحظه ها - فاطمه زهرا (س)در یک نگاه

فاطمه زهرا (س)در یک نگاه

نام :فاطمه (س)
لقب های معروف :زهرا، صدیقه ، کبری ، طاهره ، راضیه ، مرضیه ، انسیه ، بتول ، زهره ، حوریه ، محدثه ، و...
کنیه :ام الحسنین ، ام ابیها، و ام الائمة
پدر و مادر :محمد رسول خدا (ص)، خدیجه کبری (س)
وقت و محل تولد :در آستانه طلوع فجر روز جمعه 20 جمادی الثانیه سال 5 بعثت ، در مکه متولد شد.
وقت هجرت و وقت ازدواج :در سن حدود هشت سالگی همراه علی (ع) به مدینه مهاجرت کرد، و در سال دوم هجرت ، در آغاز ماه ذیحجه ، با علی (ع) ازدواج نمود، و دارای پنج فرزند به نامهای : حسن ، حسین ، زینب ، ام کلثوم ، و محسن (ع) گردید.
وقت و محل شهادت :بین نماز مغرب و عشا در 15 یا 13 جمادی الاولی ، یا سوم جمادی الثانیه سال 11 هجری ، در سن 18 سالگی در مدینه به شهادت رسید.
مرقد :مرقد شریف آن بانوی با عظمت در یکی از سه محل کنار قبر پیامبر (ص) در قبرستان ، بقیع ، و بین منبر و قبر پیامبر (ص) در مسجد النبی  زیارت می شود.

داستانهای شنیدنی از چهارده معصوم علیهم السلام
نوشته : محمد محمدی اشتهاردی

  • لیلی زارعی

تاثیر ماهواره بر خانواده

لیلی زارعی | دوشنبه, ۱۳ آذر ۱۳۹۱، ۱۰:۱۷ ق.ظ | ۰ نظر
انعکاس لحظه ها - تاثیر ماهواره بر خانوادهانعکاس لحظه ها - تاثیر ماهواره بر خانواده

تاثیر ماهواره بر خانواده

تاثیر ماهواره بر خانواده

 

ماهواره به عنوان یک وسیله ارتباط جمعی و اثر گذار در فرهنگ جامعه در بین خانواده ها در حال رشد است رشدی که می توان آن را شبیه به اپیدمی بیماری دانست که حوادث تلخی را برای خانواده ها بوجود می آورد و دختران را بیش از پسران از لحاظ روحی و جسمی به سوی فساد و تباهی می کشاند.

درست است که استفاده صحیح از آن توسط افراد متخصص و کارشناس می تواند در بدست آوردن نیازهای اطلاعاتی ،اقتصادی ،پژوهشی و ... کمک نماید اما ماهواره با جذبه خاصی که دارد بیشتر بین خانواده ها نفوذ و گسترس یافته است و متاسفانه خانواده ها نیز به استفاده اصولی از آن نا آگاهند و برخی از شبکه های مبتذل و مخرب نیز از همین فرصت استفاده نموده و در لباس خیر خواهی ولی با نقشه های شوم خود بنیان خانواده ها را هدف قرار داده اند و اثرات بسیار ویرانگری را بر شالوده خانوادها وارد می سازند رشد نا هنجاریها،انحرافات اجتماعی و اخلاقی و عاطفی و... از جمله گسترس معضل بد حجابی در بین قشر جوانان نمونه هایی از این آفت و آسیب در جامعه محسوب می شود که با اصول و ارزش ها و اعتقادات ،فرهنگ و باورهای دینی ما در تضاد  آشکار می باشند.لذا می توان گفت سر چشمه خیلی از طلاق ها و جدایی ها و اختلافات و درگیریهای خانوادگی در اجتماع ناشی از عامل ماهواره است.

با کمال تاسف خانواده ها بدون اطلاع و توجه به اثر زیانبار ماهواره آن را بدون هیچ مقاومتی به حریم خصوصی شان وارد نموده و در نتیجه ناخواسته فرزندانشان را با ارزش ها و فرهنگ جامعه غربی آشنا می سازند فرهنگی که سراپا بی بند و باری و غفلت و دور شدن از مسیر انسانیت و غوطه ور شدن در باتلاق گمراهی و تباهی است.

آری عزیزان ریشه این بد بختیها را خودمان به خانواده تحمیل کرده ایم و خودمان را نیز مقصر نمی دانیم زمانیکه کودکان و نوجوانان در سنی قرار دارند که زیر بنای تر بیتی و شخصیتیشان ریخته می شود آنها را با انواع برنامه ها و فیلم های مسموم رها می کنیم تا هر آنچه را که برای امیال خود بخواهند بدست آورند و در یک محیط نا سالم بزرگ شوند که واکنش آن برای آنها بسیار گران تمام خواهد شد . آیا به نظرتان رها نمودن فرزندان در چنین فضای شهوت انگیزی کاری منطقی است؟ قضاوت در این باره را به عهده خودتان می گذارم.

پدر و مادران محترم ، نیمی از نا بسامانیها و مشکلات روحی جوانان در جامعه ناشی از عوارض جنسی است جوان بی تجربه در این دوران حساس و بحران خیز نیاز به آموزش و نظارت و مراقبت های ویژه شما را می طلبد او هرگزنمی تواند با مشاهده برنامه های وسوسه انگیز خواهشهای نفسانی خود را بدون پاسخ بگذارد در نتیجه به غرایز خود جواب مثبت می دهد و در اینصورت است که زمینه برای انحطاط و سقوط اش در منجلابهای فساد مهیا خواهد شد.

والدین گرامی شما باغبان باغچه زندگی هستید پس در تربیت گلهای خوش بو و لطیف آن ( فرزندان) محتاطانه عمل کنید و با تربیت صحیح خود آمادگیهای انحطاطی را در وجود شان نابود سازید تا خدای ناکرده اسیر دیو شهوت نشوند . نگذارید برنامه های گمراه کننده  روح و روان پاک و دست نخورده فرزندتان را آلوده سا خته و گل زندگیتان را پژ مرده نماید.یادتان باشد یگانه عامل مثبت و مهم که قادر است انسان را از انحرافات برهاند عامل دین و اعتقادات مذهبی است پس گوش به زنگ و محتاط باشید و سعی کنید بخاطر سلامت روانی و اخلاقی فرزندتان و داشتن جامعه ای سالم آنها را درست تربیت کنید تا زمینه های انحراف و بحران تخفیف یافته و از بین برود و تنها شما با تربیت چنین فرزندان سلیم النفس و پاکنهادی است که می توانید به خودتان ببالید و افتخار کنید . موفق باشید   



  • لیلی زارعی

20 عمل توصیه شده برای خشنودی امام زمان علیه السلام

لیلی زارعی | جمعه, ۱۰ آذر ۱۳۹۱، ۰۴:۴۹ ب.ظ | ۰ نظر
انعکاس لحظه ها - 20 عمل توصیه شده برای خشنودی امام زمان علیه السلامانعکاس لحظه ها - 20 عمل توصیه شده برای خشنودی امام زمان علیه السلام

20 عمل توصیه شده برای خشنودی امام زمان علیه السلام


– کمک و صدقه به محرومین به نیت سلامتی و دور کردن غم واندوه از حضرت

2 – نماز اول وقت باعث خوشحالی حضرت میشود و بهتر از آن این که ثواب

آن را به خود ایشان تقدیم کنید

3 – صلوات فرستادن زیباترین هدیه است به همراه عجل فرجهم

مثلا روزی 100 مرتبه

4 --تلاوت قرآن به خصوص سوره های یس ؛ نباء ؛ عصر ؛ واقعه و ملک بعد

از نمازو تقدیم به اموات شیعیان حضرت که وارثی ندارند .

5 – به نیابت از حضرتبه حج و زیارت ائمه اطهار ( علیهم السلام )

بروید و یا دیگران را به زیارت بفرستید

6 --به والدین خود خدمت کنید مطمئن باشید قلب حضرت را خشنود کرده اید

7 – در فراق جدائی حضرت دعای ندبه ( صبح جمعه ) و دعای غیبت حضرت

( اللهم عرفنی نفسک ... ) را بعد از نماز عصر روز جمعهبخوانید

8 –عمل به تاکید خود حضرت به مومنین در خواندن نماز شب ؛ زیارت عاشورا

و زیارت جامعه کبیره

9 – خواندن نماز امام زمان علیه السلام در هر زمان و مکان

( جهت نحوه خواندن به مفاتیح مراجعه شود )

10 – احترام و خدمت به سادات و دوستان حضرت به نیت خشنودی حضرت

11 – بعد از هر نماز برای فرج حضرت بسیار دعا کنید حتی با گفتن دعای

اللهم عجل لولیک الفرج

12 – اشاعه فرهنگ شناخت حضرت بین دوستان با بیان فضائل آقا هر کس بر

اساس توانایی خود

( برگزاری مراسم اهل بیت علیهم السلام ؛ مداحی ؛ نوشتن کتاب ؛ شعر و ...... )

13 – اگر حاجتی دارید خالصانه با حضور قلب زیارت آل یاسین و نماز استغاثه

به حضرت را بخوانید بهترین وقت سفارش شده وقت سحر روز جمعه

( جهت نحوه خواندن به مفاتیح مراجعه شود )

14 – همواره یاد و انتظار ظهور آن بزرگوار را با دعا در خود تقویت و از پروردگار

توفیق معرفت بیشتر به حضرت را درخواست کنید

15 – گریستن و گریاندن در فراق آن امام همام به خصوص مظلومیت جدش

حضرت سیدالشهدا علیه السلام و عمه بزرگوارشان حضرت زینب سلام الله علیها

16 – خواندن دعای عهد و پیمان بستن با حضرت

17 – همواره دشمنان حضرت و جد مظلومشان را لعن و نفرین کنید

18 – دوری از گناهان که هر چه از آنها دور شوید به حضرت نزدیک تر میشوید

19 – خواندن دعای توسل و شفیع قرار دادن ایشان نزد خداوند و همچنین

خواندن دعای غریق ( مثلا در قنوت )

20 – از فقرا ؛ بیماران و خانواده های بی پناه غافل نشوید ؛ با آنها نشست و برخاست

کنیدو تا حد توان مشکلاتشان را حل نمائید .

بعضی از مهمترین ثمرات و ثواب اعمال ذکر شده برای شخص

1 – سبب زیادی مال و روزی است

2 – باعث اجابت دعا میشود

3 – دیدن حضرت در خواب و بیداری

4 – خشنودی و رضایت حضرت زهرا سلام الله علیها

5 – شفاعت و دعای حضرت برای شخص

6 – روز قیامت گریان نخواهید شد

منبع :

مکیال المکارم ؛ ج 2 ؛ بخش 8 ؛ تکالیف منتظران

 



  • لیلی زارعی

نقـش مـدیـران در آفرینش محیط سازمانـی شـاد

لیلی زارعی | دوشنبه, ۶ آذر ۱۳۹۱، ۰۵:۳۱ ب.ظ | ۰ نظر
انعکاس لحظه ها - نقـش مـدیـران در آفرینش محیط سازمانـی شـادانعکاس لحظه ها - نقـش مـدیـران در آفرینش محیط سازمانـی شـاد

نقـش مـدیـران در آفرینش محیط سازمانـی شـاد

(( نقـش مـدیـران در آفرینش محیط سازمانـی شـاد ))

     هر یک از نیروها و عناصر یک سازمان در راستای انجام وظایف شغلــی دو وظیفهعمده را بر عهده دارند . نخست کاری را که انجام می دهند و برای انجام آن کار حقوق دریافت می کنند و دیگری کنکاش در جهت هرچه بهتر انجام دادن کاری که بر عهده آنان نهاده شده است . سوال مهم و اساسی اینست که مدیران با چه ابزار و شیوه هایی می توانند راهکارهای مناسبی را در جهت انجام بهتر وظیفه دوم فرا روی کارکنان یک سازمان قرار دهند و بهره وری را در محیط کار یا سازمان خود بهبود ببخشند .

یکی از جدید ترین و کارآمد ترین روش ها در اینخصوص آفرینش محیــط ســازمانی شاد و ایجاد آرامش خاطر و رضایت باطن در پیکره یک سازمان توسط مدیران آنست ، تا از این رهگذر علاوه بر افزایش بهــره وری یک شادی پایدار در اعضای سازمان و به تبع آن در کل فضای جامعه انسانی ایجاد گردد . منطبق بر تعالیم آسمانی اعتقاد بر این است که همه ما انسان ها برای شاد زیستن خلق شده ایم و غیر از فعالیتهایی که برای تامین غذا ، پوشاک و مسکن مناسب  ضروری هستند ، بقیه فعالیت هایمان جهت دستیابی به خوشحالی بیشتر و بالابردن میزان شادی صورت می گیرد . میــزان شادی واقعی و پایدار و روش های دستیابی به آن ، اثر مستقیم بر رفاه و بهبود وضع جوامع انسانی و حفظ محیط زیست دارد . مردم حاضرند راه های نوینی را برای حل مسائل و زدودن غم و اندوه خود بیایند . آنان حاضرند پس از یافتن و برخورداری از شادی ، راه و روش کسب شادی را به دیگران نیز بیاموزند و سرانجام جامعه ای شاد و خوشبخت بوجود آورند . روش های دستیابی به شادی پایدار را می توان بوسیله رسانه های گروهی و سیستم های آموزشی به تمام مردم آموخت . اینکه انسان ها به شادتر زیستن گرایش دارند امری فطری و طبیعی است . تا کنون اکثر مردم دنیا بر این باور بوده اند که ثروت ، شهرت و قدرت به آنان شادی مــی بخشــد ولی غالبا وقتی به هدف خود می رسند ، درمی یابند که بجای آزادی ، اسیر ثروت و وابسته به مقامشان شده اند و شادتر از قبل نیستند و سنگینی غم و اندوه را بر قلب و جانشان احساس می کنند .

عوامل مـوثـر بـر شـادی :

بسیاری از مردم معتقدند که شادی آرامش خاطر و رضایت باطن است و این همان کیفیت واقعی زندگی است که همه انسان ها آرزوی یافتنش را دارند . عوامل متشکله بر شادی را می توان در دو گروه اصلی مثبت  و منفی خلاصه نمود . گروه مثبت که مستقیماً بر افزایش شــــادی کمک می کنند شامل عواملی چون عشق ، محبت ، امید به آینده ، پیشرفت و موفقیت درکار ، خوش بینی ، خیرخواهی ، سپاسگزاری ، رضایت ، گذشت و مورد قدردانی قرارگرفتن می باشد . گروه منفــی کــه در مقابل شادی قرار می گیرند عوامل غم و افسردگی می باشند که شامل ناراحتی های جسمانی و نگـــرانــی های عاطفی و روانی است . شمار ناراحتی های عاطفی ، احساسی و روانی که از شادی می کاهند و بر رنج و افسردگی انسان ها می افزایند ، بسیارند . کافی است که آنها را از خود دور سازیم تا شادی افزایش یابد . برخی از این رذایل و عوامل منفی عبارتند از : اضطراب ، آرزوی کسب شهرت و ثروت ، انتقامجویی ، بدخواهی ، تحقیر ، ترس ، تنفر و کینه ، حسادت ، حرص ، خشم ، خودپرستی ، دلبستگی ، دورویی ، شهوت ، عصبانیت ، عیب جویی ، نومیدی و ...... هریک از ما با باورها ، افکار ، امیال و آروزوهایی که برای خود و دیگران می کنیم ، وقایع و جریاناتی را در چهارچوب نظام آفرینش فرا می خوانیم و آینده خود را پی ریزی می کنیم . بنابراین بسیار مهم است که نیت و آرزوی شر نکنیم و باعث آزار انسانی نگردیم . باور به این نکته بسیار ضروری است که با خود و دیگران با ملایمت و حرمت رفتار کنیم و ایمان داشته باشیم که با این روش می توانیم راحتی و شادی زندگی خود را تضمین نماییم .

ارتبـاط شـادی با کـارآیـی :

هنگامیکه نیروهای شاغل در سازمان ها شاد و سالم باشند ، بی تردید میزان کارآیی آنها نیز افزایش می یابد . سالها پیش پژوهشگران کشورهای صنعتی دریافته بودند که تنظیم میزان روشنایی ، دما ، رطوبت و سر و صدای اطراف بر افزایش کارآیی افراد اثر مستقیم دارد . اما جدیدترین یافته ها و پژوهش های مدیریتی حاکی از آن است که علاوه بر عوامل سنتی ذکر شده که اثرات فردی و مقطعی در بهره وری دارند ، ایجاد یک فضای سالم  و شاد در پیکره یک سازمان ، تاثیر شگرفی در بهره وری سازمانی داشته و سرمایه اجتماعی یا همان  SOCIAL CAPITAL  را در کل فضای سازمانی تسری می بخشد . انرژی مثبت چنان سریع کل یک یک سازمان را فرا می گیرد که از آن به طوفان بهـره وری یاد می کنند . اینجاســت که وظیفه مدیران

 

به عنوان هدایت گران یک سازمان بسیار مهم و ارزشمند جلوه می نماید . در اینجاست که مدیران می بایست بیشتر رهبری کنند و کمتــر مــدیــریت . یک رهبر با دید و نگـرش وسیعـی کــه دارد مـی گوید چه اموری را بهتر است سازمان انجام دهد و مدیر

برنامه ریزی می کند تا آن امور چگــونــه بــه بهتــریــن نحــو انجــام گیــرد . مــدیــران مــی بــایست سه خصلت صداقت ( در گفتار ، کردار ، رفتار ) ، مراعات حقوق دیگران و پشتکار را در تک تک نیروهای سازمان خویش نهادینه کنند . به آنان بیاموزند که اگر بخواهند سالم باشند و پیشرفت کنند ، می بایست شاد باشند و دیگران را نیز در این شادی سهیم نمایند . در شغل و خدمتی که در پیش گرفته اند هرگز به ثروت نیاندیشند و بدون چشم داشت و بی ریا و در کمال عشق و محبت خدمت نمایند . مدیران موفق و بهره ور در عصر کنونی آنهایی هستند که با تفویض امور به همکاران و بوجود آوردن عشق و انگیزه در‌ آنان ، امکان خلاقیت و ابتکار را برای تمامی نیروهای سازمان فراهم نموده و از این منظر بهره وری سازمانی را افزایش دهند . ایجاد فضای سازمانی شاد را به عنوان یک باور علمی در راستای ترویج و گسترش فرهنگ سالم زیستن سرلوحه اعمال خویش قرار دهند و در نهایت اینکه در تمامی برخوردها و مناسبات اداری برنده – برنده فکر کنند . یعنی همه انسانها را در این برنده بودن سهیم بــداننــد کــه ایــن فلسفه جامع زندگی است . مدیران موفق و کامیاب آندسته از انسانهایی هستند که افکار منفی را به خــود راه نمی دهند و همواره با سلاح شادی و مثبت اندیشی به مبارزه با مشکلات برمی خیزند . زندگی مهمترین دانشگاهی است که هر کدام از ما رایگان در آن تحصیل می کنیم . مهمترین درس این دانشگاه آنست که هر یک از ما تجلی زیبا و منحصر به فردی از خداوند هستیم و بپذیریم که هر یک از ما نقش بسیار مهمی در نمایشنامه پر هیجان خلقت بازی می کنیم .



  • لیلی زارعی