انعکاس لحظه ها

یادداشت های من

انعکاس لحظه ها

یادداشت های من

داستان : پارسا و پزشک مهربان

لیلی زارعی | سه شنبه, ۴ تیر ۱۳۹۲، ۰۹:۱۲ ق.ظ | ۰ نظر
انعکاس لحظه ها - داستان : پارسا و پزشک مهربانانعکاس لحظه ها - داستان : پارسا و پزشک مهربان

داستان : پارسا و پزشک مهربان

نویسنده: حسین علیرضا زاده باقری

تصویرگر: سمانه طالبی

ناشر: جهات سترگ_۱۳۸۸

گروه سنی ب

book

داستان درمورد پسر بچه ای است به نام پارسا. که یک روز بعد از بازی، خسته به خانه می آید و سراغ یخچال رفته و شروع به خوردن میوه میکند، تذکر مادر هم در مورد شستن دست ها ومیوه تاثیری ندارد.

همین اتفاق باز هم تکرار میشود و پارسا بعد از بازی بدون شستن دستها یش به خوردن غذا مشغول میشود.

هنگام بازگشت به خانه دل درد پارسا شروع میشود و والدینش مجبور میشوند به پزشک مراجعه کنند.

…….

پزشک به پارسا گفت: پسرم هیچ وقت با دست های کثیف و آلوده غذا نخور، چون میکروب ها با چشم دیده نمی شوند اما زیر ناخن ها و روی پوست دست ما مخفی می شوند و با خوردن غذا وارد بدن ما می شوند و این باعث مسمومیت و بیماری های مختلف میشود.

……

پارسا به پدر ومادر وپزشک قول داد همیشه بهداشت را رعایت کند و با دست های کثیف خوراکی نخورد و برای پدر و مادرش دردسر درست نکند.

چند نکته در این کتاب به بچه ها آموزش داده میشود :

بعد از بازی و قبل از خوردن غذا حتما دست و صورتتان را با آب و صابون بشویید.

پزشک دوست بچه هاست و باید توصیه های او را جدی بگیرید.



  • لیلی زارعی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی