انعکاس لحظه ها

یادداشت های من

انعکاس لحظه ها

یادداشت های من

هفتم خردادماه، سالروز افتتاح اولین دوره مجلس شورای اسلامی

لیلی زارعی | سه شنبه, ۷ خرداد ۱۳۹۲، ۱۲:۴۵ ب.ظ | ۰ نظر
انعکاس لحظه ها - هفتم خردادماه، سالروز افتتاح اولین دوره مجلس شورای اسلامیانعکاس لحظه ها - هفتم خردادماه، سالروز افتتاح اولین دوره مجلس شورای اسلامی

هفتم خردادماه، سالروز افتتاح اولین دوره مجلس شورای اسلامی

http://www.irdc.ir/storage/images/20090306144634c200-27239.jpg

روز هفتم خرداد، یادآور هفتم خرداد ماه 1359 شمسی است که این روز اولین دوره مجلس شورای اسلامی افتتاح شد.

به همین مناسبت این روز، روز قانون و آغاز هفته مجلس می‌باشد. انتخابات اولین دوره مجلس شورای اسلامی در فاصله یکسال پس از پیروزی انقلاب اسلامی، در 24 اسفند 1358 برگزار شد و ملت در این انتخابات با شرکت حدود 11 میلیون نفر به نمایندگان خود رأی دادند. بدین ترتیب با برگزاری مرحله دوم و انتخابات میاندوره‌ای مجموعا 263 نماینده به مجلس راه یافتند. با انتخاب نمایندگان، اولین دوره مجلس شورای اسلامی در سالروز ولادت امیرالمؤمنین علی (ع) در سیزدهم رجب 1400 ه . ق برابر هفتم خرداد 1359 در میان شور و شوق عمومی وصف ناپذیری رسما افتتاح شد. ا

مام خمینی در پیام خود به مناسبت افتتاح مجلس فرمودند: « شما دوستان محترم، نماینده ملتی هستید که جز به اسلام بزرگ و عدالت الهی اسلامی فکر نمی‌کند و انتخاب شما برای پیاده نمودن عدالت اسلامی است که در طول سلطنت ظالمانه و غاصبانه رژیم شاهنشاهی از آن محروم بودند.» مجلس در نظام اسلامی جایگاه بسیار مهمی دارد چنانکه حضرت امام (ره) را «‌خانه ملت » و «‌در رأس همه امور »‌ می‌دانستند.

مجلس شورای اسلامی وظیفه و اختیار تصویب قوانین و برنامه‌های مورد نیاز کشور را در چارچوب احکام و ضوابط اسلام دارد. همچنین همه عهدنامه‌ها، مقاوله‌نامه‌ها ، قراردادها و موافقت‌نامه‌های بین‌المللی باید به تصویب مجلس برسد. در بعد نظارتی نیز مجلس اختیارات زیادی دارد از جمله رأی اعتماد به دولت، حق سؤال و استیضاح از اعضای هیأت دولت و نیز تحقیق و تفحص از دستگاه‌های حکومتی از جمله مهمترین این اختیارات است.



  • لیلی زارعی

وقایع تاریخی امروز

لیلی زارعی | يكشنبه, ۵ خرداد ۱۳۹۲، ۰۹:۱۸ ق.ظ | ۰ نظر
انعکاس لحظه ها - وقایع تاریخی امروزانعکاس لحظه ها - وقایع تاریخی امروز

وقایع تاریخی امروز


پیروزی حزب الله لبنان بر نیروهای صهیونیستی اسراییل(1379) - درگذشت اذان گوی نامدار استاد رحیم موذن زاده اردبیلی(1384) - آغاز هفته بدون دخانیات - روز نسیم مهر(روز حمایت از خانواده زندانیان) - بازداشت امام خمینی(ره) در ساعت3بامداد سرآغاز قیام مردم مسلمان ایران(1342)
 .وفات حضرت زینب کبری(س)(62ق) - تغییر قبله از بیت المقدس به سوی کعبه(2ق) - خروج مسلمانان از شعب ابیطالب
 . درگذشت جواهر لعل نهرو نخست وزیر مستقل هندوستان(1964)




  • لیلی زارعی

آموزش و پرورش در دوران های باستانی ایران...

لیلی زارعی | جمعه, ۳ خرداد ۱۳۹۲، ۰۵:۳۳ ب.ظ | ۰ نظر
انعکاس لحظه ها - آموزش و پرورش در دوران های باستانی ایران...انعکاس لحظه ها - آموزش و پرورش در دوران های باستانی ایران...

آموزش و پرورش در دوران های باستانی ایران...


دوران های پیش از اسلام

در بحث و بررسی درباره ی آموزش و پرورش عصرهای باستانی ایران، کمبود شدید مدارک و اسناد وجود دارد و هر اندازه به تاریخ ورود اسلام به ایران نزدیک می گردیم اسناد این چنینی افزایش می یابد. با این حال افزایش چنین اسنادی هرگز بدان حد نیست که بتوان مستقیماً به آموزش و کیفیت آن در عصرهای باستانی دست یافت.
لیکن با توجه به نوشته های مورخان غربی دوران باستان و همچنین اسناد و کتیبه های بر جای مانده از آن دوران و با اندکی تعمق و تحلیل تا حدی میتوان از آموزش و پرورش عصرهای باستانی ایران و ویژگی های آن ها آگاه گردید.
با نگاهی به شواهد بر جای مانده از دوران های باستان میتوان گفت که در ایران باستان عوامل اولیه ی آموزش و پرورش به قرار زیر بوده اند:
١-طبیعت و وضع جغرافیایی کشور.
٢-آرا و عقایدی که آریایی ها با خود آورده بودند و زرتشت آنها را پیراسته و اصلاح کرده بود، به عبارتی نقش دین در روند آموزش.
٣-دولت و نقش ویژه ی آن در پرورش دادن دانش آموزان (صدیق، برگ۵٢).

-
طبیعت و وضع جغرافیایی: به سبب این که ایران سرزمینی است تقریبن خشک و بیابانی و کوههای آن عمدتاً برهنه از رستنی ها است، لذا ضرورت حیات آنان در چنین سرزمینی با توجه به کمبود منابع آب و غذا، سخت کوشی و مدارا است.بنابراین مردمان ایران باستان مردمانی نیرومند، زحمتکش، قانع و سازگار بار آمدند. به واقع، طبیعت آنان را به آموختن چنین خصایصی وادار میساخت. از سوی دیگر ایران در همسایگی آسیای مرکزی که محل اسکان طوایف و ایلات و عشایر چادرنشین و بیابانگردی که دارای توالد و تناسل زیاد و وسایل معیشتی اندک بودند مانند سکاها و ترکان قرار داشت و ایرانیان پیوسته در حال مبارزه و مقاومت در برابر تهاجمات پیاپی اینان که برای تحصیل قوت و غذا به ایران هجوم می آوردند بودند و لذا ناگزیر به آموختن چگونگی مقاومت و فنون جنگی و دلیری گشتند.همچنین در نزدیکی ایرانزمین در سمت مشرق دو کشور چین و هند و در سوی مغرب آسیای صغیر و یونان بودند و راه عمده ارتباطی شرق و غرب از ایران می گذشت.لذا ایرانیان آن زمان در طی قرون و اعصار از این موقعیت سود برده و از علم و ادب و تمدن و هنر خاور و باختر استفاده می کردند و ملل شرق و غرب را نیز از تمدن خویش بهره مند می ساختند.

-
اما در باب نقش دین به عنوان عامل مهم و مؤثر دیگر در روند آموزش و پرورش باید گفت که دین زرتشت، که با وجود حضور ادیان دیگر در محدوده ی این مرز و بوم فراگیرترین ادیان بوده است، نقشی پر رنگ را در این زمینه ایفا نموده است. دین زرتشت برای دانش و خرد اهمیت بسیار قایل شده و مزداپرستان را به تعلیم و تربیت فراخوانده است و حتا فرشته ای به نام «چیستا» را بر امر آموزش تعیین نموده بود ( وکیلیان، برگ ٢١).
نمونه هایی از اهمیت آموزش و تعلیم در دین زرتشت چنین است:
در وندیداد آمده است که : «اگر شخص بیگانه یا همکیش یا برادر یا دوست برای تحصیل هنر نزد شما آمد او را بپذیرید و آن چه خواهد بدو بیاموزید» (صدیق، برگ۵٦؛ کشاورزی، برگ٢١).
و در دینکرد کتاب دیگر زرتشتیان آمده است : «تربیت را باید مانند زندگانی مهم برشمرد و هرکس باید به وسیله ی پرورش و فراگرفتن و خواندن و نوشتن خود را به پایگاه ارجمند رساند» (کشاورزی، برگ ٨١).

و همچنین در پندنامه ی زرتشت آمده است : «به فرهنگ خواستاری کوشا باشید، چه فرهنگ تخم دانش و بَرَش خرد، و خرد رهبر هر دو جهان است» (صدیق، برگ۵۷).
در وندیداد باز هم در این باب آمده است : «از سه راه به بهشت برین میتوان رسید، اول دست گیری نیازمندان و بی نوایان، دوم یاری کردن در ازدواج بین دو نفر بی نوا و سوم کوشش و کمک به آموزش و پرورش نوع بشر که به نیروی دانش، شر و ستم این دو آثار جهل از جهان رخت بربندد» (حکمت، برگ ٩۵).
با توجه به نمونه های بالا و دهها نمونه ی دیگر، میتوان گفت که دین زرتشت مشوق و ترغیب کننده یادگیری و آموختن بوده است.

-و در مورد نقش دولت به عنوان سومین عامل مؤثر در امر آموزش، از زمانی که حکومت مادها در ایران تأسیس گردید و سپس شاهنشاهی ایران بنیاد گرفت و قدرت در یک جا تمرکز یافت، اداره کردن این کشور پهناور نیازمند افرادی گردید که مورد اعتماد بوده و تکالیف خود را نیکو بشناسند و بدان عمل کنند. از این رو دولت به حکم ضرورت از اطفال شاه زادگان و بزرگان و نجبا و طبقات برجسته ی کشور، عده ای را برای رتق و فتق امور تربیت مینمود، به گونه ای که حتا بنا به گفته ی نگارنده ی کتاب «تاریخ آموزش و پرورش ایران قبل و بعد از اسلام»، دولت افراد جامعه را به طور مستمر در کنترل داشت و آموزش و پرورش به منزله ی ضرورتی اجتماعی در اختیار صاحبان قدرت بود (درانی، برگ ٢۵).

سازمان آموزشی ایران باستان:

سازمان آموزش و پرورش در ایران باستان در طی قرون و اعصار متمادی یکسان نبوده است و محل های آموزشی نیز به فراخور زمان متفاوت بوده اند. لیکن در بخش بزرگ تر این دوران، خانواده، آتشکده و آموزشگاه درباری به پرورش کودکان و نوجوانان می پرداختند که البته در برخی قرون دبستان و دانشگاه نیز بدان افزوده شده است (صدیق، برگ۵٩؛ الماسی، برگ ٦۵).
در ادامه، در مورد این محل های آموزشی و به هنگام بحث در مورد دوره های گوناگون حکومتی ایران باستان و روند آموزش و پرورش این دوره ها بیشتر سخن خواهیم گفت.
برنامه های آموزشی در ایران باستان:
برنامه های آموزش و پرورش در ایران باستان را میتوان شامل سه بخش عمده دانست:
١-پرورش دینی و اخلاقی.
٢-تربیت بدنی و آموزش نظامی.
٣-آموزش خواندن و نوشتن و حساب برای طبقات ویژه. (ضمیری، ص20؛ صدیق، ص62).

پرورش دینی و اخلاقی : از آنجا که آموزشهای اولیه بیش تر جنبه ی دینی داشته است، ادیان را میتوان نخستین پایگاه آموزش انسانی دانست که در زندگی روزمره آموزش دینی را با قدرت با زندگی فرهنگی مردم می آمیخته است(کشاورزی، برگ ١٠) و از آنجا که در اوستا فصل مخصوصی به تربیت کودک ومعلم و روحانی اختصاص یافته بود و در پندنامه ی بزرگمهر نیز از اهمیت آموزش دینی سخن رفته است و هرکسی را موظف میداند که یک سوم از شبانه روز را صرف تربیت دینی نماید، میتوان گفت که در واقع مهمترین و یا یکی از مهمترین بخش های برنامه ی آموزشی ایران باستان، پرورش دینی و اخلاقی بوده است (صدیق، برگ ٦٤؛ وکیلیان، برگ ٢٤) و این نوع آموزش در واقع رایجترین و همگانی ترین نوع آموزش به شمار میرفت که معمولاً در خانه و آتشکده انجام می پذیرفت(وکیلیان، برگ ٢٤).

تربیت بدنی و آموزش نظامی : یکی از مهمترین نوع آموزش های نوجوانان و جوانان را تشکیل میداده است و هدف آن دفاع از سرحدات و لشگرکشی، پرورش روحیه ی سلحشوری و جنگاوری و حفظ وحدت کشور بود. برای تربیت بدنی سوارکاری، تیراندازی، شکار، چوگان، ژوبین اندازی و شنا را می آموختند ( برای آگاهی بیش تر در این باب به صدیق، برگ های۷٢ – ٦٦ نگاه کنید).
خواندن و نوشتن و حساب کردن : که معمولاً فقط به عده ی معدودی مانند فرزندان بزرگان و نجبا و موبدان که برای فرماندهی سپاه وحکمرانی و دادرسی و نگاهداری دفاتر دیوان و حساب و مالیات تربیت میشدند، آموخته میشد. در واقع میتوان گفت که این مرحله از آموزش فقط ویژه ی اشراف بوده است. از سوی دیگر در این مرحله به تربیت ترجمه کنندگان زبانهای ملل مختلف نیز اقدام میشده است. همچنین مطابق نظر فردوسی، که با منابع تاریخ ایران باستان آشنا بوده است، سخنوری آموختن نیز در این مرحله همواره از تربیت شاهزادگان بوده است.(بیژن، برگ های ١٩۵ -١٩٤)

اهداف آموزش و پرورش در ایران باستان:

با توجه به مدارک و اسناد بر جای مانده از دوران باستان میتوان هدف کلی آموزش و پرورش در ایران باستان را این دانست که کودک عضو مفیدی برای جامعه گردد ( الماسی، برگ۷١؛ صدیق، برگ۷۵).
در تایید این نکته به جملاتی از یسنا اشاره میگردد که در آن آمده است:
«...
ای اهورامزدا به من فرزندی عطا فرما که از عهده ی انجام وظیفه نسبت به خانه ی من و شهر من و مملکت من برآمده و پادشاه دادگر مرا یاری کند» (حکمت، برگ۷٨؛ صدیق، برگ۷۵).

اهداف مهم آموزش و پرورش ایران پیش از اسلام را میتوان به صورت زیر فهرست نمود:
١-هدف دینی و اخلاقی که تحت تعالیم زرتشت به اندیشه ی نیک، گفتار نیک و کردار نیک جامه ی عمل پوشاند.
٢-هدف نیرومندی و بهداشتی برای تندرستی و پاک تنی و راستی و جوانمردی، چنان که در دین زرتشت پاکیزگی تن برای هر زرتشتی از وظایف دینی است و ناپاکی تن و بیماری به اهریمن منسوب است.
٣-هدف جنگی و نظامی برای نگهداری حدود مرز و بوم و حفظ آرامش و دفاع در برابر دشمنان.
٤-هدف اقتصادی برای تهیه ی نان و قوت مردم و رفاه و آسایش آنان و حفظ خانواده و توسعه ی صنعت و هنرها.
۵-هدف تربیتی برای روابط عمومی و امنیت و کشورداری و روابط خارجی (الماسی، برگ۷٢؛ حکمت، برگ ٦٣).



محدودیتهای آموزش و پرورش در ایران باستان:

با وجود ویژگی های مثبتی که در آموزش و پرورش ایران باستان وجود داشته است این نظام آموزشی دارای محدودیتها و معایبی بوده است. بزرگترین محدودیتها و معایب سازمان آموزش در ایران باستان را میتوان به شکل زیر دسته بندی نمود:
١-آموزش و پرورش در انحصار طبقه ی اعیان و اشراف و شاهزادگان بود.
٢-آموزش یافتگان می کوشیدند دانش و معلومات خویش را از مردم عادی پنهان کنند.
٣-در آموزش و پرورش القا عقیده و اندیشه حاکم بود که نتیجه اش فرمانبرداری مطلق و اطاعت کورکورانه در برابر افراد صاحب قدرت و منصب بود (وکیلیان، برگ ٤٠).
برای آشنایی با جزییات بیش تر از آموزش و پرورش ایران در عهد باستان، اکنون ضروری است تا به آموزش و پرورش در دوران حکومت های گوناگون ایرانی پیش از اسلام نگاهی بی اندازیم؛

آموزش و پرورش در دوران حکومت مادها:


مدارک موجود درباره ی تمدن و فرهنگ مادها آن چنان اندک است که امکان اظهار نظر قطعی را درباره ی اوضاع فرهنگی مادها دشوار میسازد. در واقع درباره ی"معارف مادها" اطلاعاتی در دست نیست زیرا که نه سنگ نبشته ای از آنان تاکنون کشف شده است تا مدرک قرار داده شود و نه از یونانی ها و یا ملل دگر در زمینه ی اوضاع فرهنگی آنان اطلاعات جامعی به دست آمده است (بیژن، برگ١٢٠).حتا تاکنون هیچ مدرک مستقیمی که بر آشنایی مادها با خط و کتابت دلالت کند به دست نیامده است (دیاکونوف، برگ ٣٣٩). لیکن تا حدی آموزش و پرورش اجتماعی مادها را میتوان از کیفیت آموزش و پرورش عصر هخامنشی حدس زد، زیرا که پارسها در بادی امر از نظر تمدن و معارف در رتبه ای پایین تر از مادها قرار داشتند، لیکن همنژاد و همکیش و همزبان آنان بودند و وقتی که پارسیان بر آنان سلطه یافتند تمدن آنان را نیز گرفتند (با توجه به این نکته که تمدن هخامنشی از تمامی تمدنهای تابع خود از جمله تمدن ایلامی برای رشد خویش استفاده نموده است).

به هر تقدیر مادها مطمئناً دارای خط و کتابت بوده اند و این خط احتمالاً مشابه همانی بوده است که امروزه خط باستانی پارسی خوانده میشود. زیرا این نکته غیر محتمل است که پادشاهی بزرگ ماد فاقد خط و کتابت بوده باشد و پارسیان دارای خط باشند (دیاکونوف، برگ ٣٤٠).
البته شواهدی نیز بر اثبات این امر دلالت دارد زیرا با توجه به مطالب کتاب دانیال در این که مادها صاحب خط بوده اند و نوشته هایی به زبان مادی وجود داشته است جای تردید باقی نمیماند (بیژن، برگ ١٢٤). حتا ظاهراً خواندن و نوشتن تا حدی در میان مردمان معمولی نیز مرسوم بوده است و فقط منحصر به مغ ها و روحانیان و اشراف نبوده است. زیرا بر طبق آنچه که از تاریخ بر می آید مردم عرایض خود را به شاه می نگاشته اند و شاه عرایض را میخواند و هر حکم را نوشته و به آنان باز پس می فرستاد. (هرودوت، برگ ٦٠). گذشته از این، نگارنده ی تاریخ ماد نظریه ی دیگری نیز ابراز میدارد:
« ...
خط میخی پارسی باستانی با خط میخی بابلی و ایلامی تفاوت بسیار دارد و با این که احتمالاً با دیگر خطوط میخی آسیای مقدم خاستگاه مشترکی دارد، ولی آن را نمی توان مستقیماً گرفته شده از آنها شمرد. تعبیر کلام آن است که چند حلقه ی فاصل بر ما مجهول است و بیشتر گمان میرود که خط میخی ماد جزء این حلقه های فاصل و مجهول بوده است، به عبارتی پارسیان خط میخی را از مادها گرفتند... »(دیاکونوف، برگ ٣٤٠).

جالب است که استرابون جغرافیادان دنیای باستان نیز می گوید که روش آموزش و پرورش معروف پارس ها از مادها اقتباس گشته بود (بیژن، برگ ١٢۷).از سوی دگر ذکر وجود کتاب « تاریخ شاهان ماد و پارس» در کتاب های کوناگون مانند کتاب استر، احتمال وجود ادبیات را در میان مادها نشان میدهد (بیژن، برگ ١٢۵).
مادها برای امور اداری و لشگری خویش دفاتری مانند پارسیان داشته اند لیکن واضح است که تشکیلات آنان بدان اندازه پیشرفته و پیچیده نبود که نیاز به گروهی انبوه از دبیران احساس گردد. بنابراین به احتمال زیاد آموزش این فنون در انحصار مغان بوده است (سلطانزاده، برگ ١٢) که البته شواهدی نیز مبنی بر وجود سازمانها و دفاتری برای اداره ی امور مالی و حساب داری با توجه به پیشرفت و رونق اقتصاد مادها به ویژه در زمینه ی زراعت و دام داری وجود دارد(حکمت، برگ ١٤٩).

افزون بر این، بنا به نظر دیاکونوف آموزش های زرتشتی به وسیله ی کاهنان و مبلغان قبیله ی ماد که به "مغان" موسوم بودند گسترش یافت و به عبارتی آموزش های مغان مورد پشتیبانی جدی شاهان ماد قرار داشته است و حتا تعالیم مزبور تا حدی به مردم تحمیل میشده است. (دیاکونوف، برگ ٣۷٠). دیاکونوف را حتا اعتقاد بر این است که سرزمین ماد در سده های هفت و هشت پیش از میلاد از کانونهایی بوده است که از آنجا مفهوم های دینی و فلسفی انتشار یافته است(دیاکونوف، برگ ٣٤۵).
به هرحال آن چه که از کیفیات زندگی مادها و با توجه به کمبود مدارک[می توان ] استنباط نمود این است که آنان مطمئنن دارای ساختار و سازمانهایی برای آموزش و پرورش بوده اند. هرچند مشخص نیست که چنین سازمان هایی دارای چه درجه ای از پیشرفت و توسعه ی تمدنی بوده اند. لیکن به احتمال قریب به یقین می توان گفت که نسبت به همسایگان خویش در بین النهرین از نظر دانش و فرهنگ در مرحله ی پایین تری قرار داشتند.

آموزش و پرورش در عصر هخامنشیان:

در زمینه ی آموزش و پرورش در عصر هخامنشیان نیز پژوهشگران با کمبود منابع رو به رو هستند، لیکن مدارک موجود مربوط به این دوران در مقایسه با عصر حکومت مادها بسیار بیش تر است که دست پژوهشگر را در رسیدن به هدف خویش اندکی باز تر می کند. اسناد و مدارکی مانند نوشته های مورخان اروپایی آن روزگاران، کتیبه ها و الواح بر جای مانده از آن دوران و غیره.همچنین، نگاهی به فهرست تشکیلات و سازمانها در این عصر نشان می دهد که آموزش کشوری مورد توجه و عنایت هخامنشیان بوده است و بی شک اداره ی تشکیلاتی بدین عظمت بدون آموزش و پرورش امکان پذیر نبوده است.
آن گونه که برمی آید در عصر هخامنشی مکانهایی برای آموزش کودکان و نوجوانان دایر بوده است. به عنوان نمونه گزنوفون یونانی در «کوروشنامه»ی خویش دراین باب میگوید:
«...
اطفال به مکتب میرفتند تا ادب بیاموزند و رؤسا و مراقبانشان اکثر اوقات روز مراقب حال آنان بودند و قضاوت و عدالت را میان آنها مجری میداشتند ...» (گزنوفون، برگ ٦).
جالب آن است که بنا به ادعای گزنوفون، کودکان تا حدود شانزده یا هفده سالگی در این مکان آموزشهای گوناگون مانند اعتدال مزاج، اطاعت، وظیفه شناسی، تیراندازی و پرتاب نیزه می آموختند (گزنوفون، برگ۷).هردوت نیز می گوید که دوره ی تربیت کودکان در ایران بین پنج تا بیست وپنج سالگی است و سه کار مهم بدانان آموخته میشود : اسب سواری، تیراندازی و راستگویی (هردوت، برگ۷۵).

گزونوفون همچنین مدعی است که در ایران محلی به نام الوثرا(Eleuthera)وجود داشته که در آن کودکان بزرگان تربیت می یافتند (گزنوفون، برگ۵).گزنوفون در ضمن می گوید که کودکان ایرانی پس از این که به سن بلوغ می رسیدند، ده سال در اطراف بناهای دولتی به سر می بردند تا هم از بناهای دولتی حراست نمایند و هم به اعتدال مزاج عادت یابند (گزنوفون، برگ۵).
افلاطون نیز درباره ی آموزش شاهزادگان هخامنشی می گوید که شاهزادگان به محض تولد به خواجگان و پرورشگران سپرده میشدند تا به بهترین شکل پرورده شوند و زمانی که کودک به هفت سالگی پای می نهاد سوارکاری و شکار به او آموخته میشد و در چهارده سالگی چهار نفر که به مربیان شاهانه موسوم بودند برای تعلیم و تربیت شاهزاده انتخاب می گشتند که یکی از آنان در دانایی برتر از دیگران بود و مسؤولیت آموزش حکمت زرتشت و آیین کشورداری را عهده دار میشد و دومی که در داد ورزی و عدالت شهره بود، آیین راستگویی و درست کاری را به شاهزاده آموزش میداد و نفر سوم که پرهیزگارترین بود به کودک آزادگی و پرهیزگاری می آموخت و نمی گذاشت که وی مغلوب و دستخوش شهوات گردد و بدو می آموخت که به راستی آزاده باشد و آموزگار چهارم نیز دلاوری و بی باکی را به شاهزاده می آموخت. (سلطانزاده، برگ ١۷؛ وکیلیان، برگ ٨٣).
جاب است که گزنوفون مدعی است که تمام افراد ایرانی مجاز به فرستادن فرزندان خویش به مدارس بودند، لیکن شرطی را برای این امر قایل میگردد و فرستادن کودکان به مدارس را فقط مختص کسانی میداند که محتاج یاری کودکان خویش در امر معیشت نبودند (گزنوفون، برگ١٠).

آموزش عالی و تحصیلات عالی را نیز در ایران باستان و با توجه به کمبود اسناد و مدارک عمدتاً با تأسیس دانشگاه گندی شاهپور (دانشگاه شاهپور بزرگ)به عهد ساسانیان مرتبط می پندارند، لیکن با توجه به شواهد بر جای مانده از آن دوران ها میتوان گفت که تحصیلات عالی در عصر هخامنشی نیز وجود داشته است. به عنوان نمونه، داریوش بزرگ در مصر، که ایالتی از ایالات ایران عهد زمام داری هخامنشیان به شمار می آمد، دستور احیای دانشکده ی پزشگی شهر ساییس را صادر نمود و طبق فرمان او جوانهای خانواده های برجسته ایرانی برای فراگرفتن فنون پزشکی به ساییس گسیل گشتند (بیژن، برگ ٣٢٦؛ سلطانزاده، برگ ١٩؛ ضمیری، برگ ٦۷).
از سوی دگر، در عصر هخامنشی دانشکده های عالی و مهم در شهرهای بورسیپه، میلت، ارخویی، ری، و بلخ برای آموزش دانش پزشکی وجود داشت (حکمت، برگ ٣٨٣؛ ضمیری، برگ ٦١).
همچنین وجود کتاب خانه های بزرگ در عصر هخامنشیان در نقاط مختلف قلمرو هخامنشیان نشان دهنده ی آموزش و پرورش سازمان یافته است. از جمله کتاب خانه های این عصر کتاب خانه های استخر، کهندژ، شاه اردشیر، و شپیگان را میتوان نام برد (حکمت، برگ ٦٤).

حمایت شاهان هخامنشی از تحقیقات نجومی و علم هیأت نیز جالب توجه است و اهمیت امر دانش آموزی در ایران عصر هخامنشی را نشان می دهد. داریوش منجم معروف کلدانی آن روزگاران «نبوری مننو» را تحت حمایت خویش قرار داد و او در سایه ی چنین حمایتی به کنجکاویها و مطالعات نجومی خویش پرداخت. «کیدین نو» دگر منجم نامدار دیگر کلدانی معاصر هخامنشیان نیز در سایه ی حمایت دولت شاهنشاهی ایران همان سلسله مطالعات را پی گرفت و ادامه داد (بیژن، برگ های ٣٣٣-٣٣٢).
گزارشهای مورخان یونانی آن دوران مانند «کتزیاس» از وجود روزنامه ی رسمی در دربار هخامنشی حکایت میکند که نشانی دیگر از پیشرفت دانش و اهمیت آموزش و پرورش آن روزگار است. (ضمیری، برگ ٢١).
از سوی دیگر، اشاره های هرودوت در جریان گردآوری تاریخ معروف خویش مبنی بر استفاده از آثار تاریخ نویسان ایرانی و نیز اشاره های کتابهای عزرا و استر به کتاب «تاریخ شاهان ماد و پارس» را میتوان دلیل دیگری بر رواج آموزش و پرورش عصر هخامنشی برشمرد (بیژن، برگ ٣٣٣).

فرستادن هیأتهای اکتشافی و علمی جهت اکتشافات دریایی و جغرافیایی از سوی داریوش بزرگ و خشایارشا را نیز میتوان از نشانه های دیگر وجود آموزش و پرورش سازمان یافته در ایران هخامنشی دانست.(هردوت، برگ های ٢٢٢ -٢١٨).شواهد بسیار دیگری نیز به طور غیر مستقیم بر پیشرفته بودن علم و روند آموزش و پرورش در عصر هخامنشیان دلالت دارد. از جمله میتوان به موردهای زیر اشاره نمود:
-
کندن کانال سوئز بین رود نیل و دریای سرخ در روزگار حکومت داریوش (حکمت، برگ ٤٤٣) و کندن کانال توسط دو سرمهندس ایرانی به نامهای «بوباروش» و «ارتاکائوش» به امر خشایارشاه بر دماغه ی کوه اتوس در لشکرکشی به یونان برای عبور رزم ناوهای ایران (هردوت ، برگ٣٦٣) نشان دهنده وجود مهندسانی کارآزموده و کاربلد است که مطمئنن مهندسان کار آزموده تنها از طریق آموختن و تعلیم به وجود می آمدند.

-
تاسیس دانشکده ای در سائیس مصر به فرمان داریوش برای آموزش فنون کشورداری (بیژن ، برگ ٣٣٨).
-
ایجاد جاده ی "شاهی" مشهور که از شوش تا سواحل دریای اژه امتداد داشت (هردوت، برگ ٣١٢).
-
بحث و بررسیهای هفت سردار بزرگ پارسی پس از بازپس گیری تاج و تخت از مغ غاصب (سمردیس) در باب انواع حکومت و حتا گفت و گوی آنان در باره ی حکومت دموکراسی یا الیگارشی (هردوت، برگ های ٢٢٢ - ٢١٨) یکی دیگر از دلایل آگاهی ایرانیان از علوم و فلسفه و طیعن آموختن و آموزاندن آن است.
-
نحوه ی انتخاب و انتصاب قضات از میان افراد آموزش دیده ( سلطانزاده، برگ ١٨)را نیز میتوان نشانی از توجه و آشنایی ایرانیان آن روزگاران با علم حقوق و آموزش آن دانست.

-
لوح های گلی کشف شده در خزانه ی تخت جمشید نیز ثابت کننده ی آشنایی ایرانیان با فرآیند آموزش و تعلیم است. به عنوان نمونه در میان لوح های گلی تخت جمشید سندی مالیاتی وجود دارد که دارای بقایای مالیاتی بانویی است که بخشی از مالیات خود را پرداخت نموده و به موجب این سند تتمه آنرا داده و تسویه حساب گرفته است (حکمت، برگ ١۵٢). با توجه به این لوح ها به آسانی میتوان دریافت که هخامنشیان در زمینه ی امور مالی و حسابداری، مراکز بایگانی داشته و کسانی که مامور نگهداری و بایگانی این اسناد بوده اند در این زمینه آموزشهای لازم را کسب کرده بودند.
-
وجود صنعت فرش و بافندگی را میتوان دلیل قاطع دیگری بر وجود دانشهای گیاه شناسی، رنگ شناسی، نقاشی و حتا کیمیا و دام پروری و دام پزشکی دانست. از نمونه های بارز این صنعت میتوان به قطعه ی فرش کشف شده در پازیریک که مشتمل بر تصویر ملکه ها و بانوان ایران عهد هخامنشی است و هم اکنون در موزه ی ارمیتاژ لنینگراد روسیه نگهداری میشود اشاره داشت (حکمت، برگ های ٢٦٤-٢٦١).
-
وجود آثاری مانند تخت جمشید و مکانهای باستانی دیگر با آن همه محاسبات دقیق ریاضی و فنی و مهندسی دلیلی بر وجود دانش ‏و آموزش معماری و هنر در عهد هخامنشیان است. با توجه به مطالب ذکر شده و با وجود آن که کیفیت و روند آموزش و پرورش عصر هخامنشی کاملاً مشخص نیست، میتوان به آسانی دریافت که علم و دانش و آموزش و آموزاندن آن از ارزش و اعتبار بالایی در این عصر برخوردار بوده است.


آموزش و پرورش در عصر سلوکیان و ارشکیان:

با انقراض سلسله ی هخامنشی توسط اسکندر مقدونی و سپس تاسیس سلسله سلوکی توسط یونانیان (مقدونیان) در ایران، شکوفایی فرهنگی ایران در مقایسه با دوران گذشته در واقع از میان رفت. به عبارتی در این دوره آموزش و پرورش به شیوه ی سنتی دچار رکود گردید. بنا به مدارک و مستندات تاریخی از سوی سلوکیان بسیاری از آتشکده ها و دیگر محل های آموزشی ویران گردید و در یونانی کردن آداب و رسوم اجتماعی و تربیتی کوشش و تلاش شد (درانی، برگ ٢۷).در واقع سلوکیها عامل بزرگی در جهت یونانی کردن مشرق زمین بودند و در شهر سلوکیه علوم و صنایع یونانی ترویج و تبلیغ می گردید. به عنوان مثال «دیوژن بابلی» و جانشین او «اپلدور» به آموزش فلسفه ی رواقی در سلوکیه می پرداختند(پیرنیا، برگ ١٨٦٦).
به طور کلی در دوره ی سلوکیان علم و دانش در ایران رو به ضعف و فتور نهاد و نهادهای آموزشی و مقررات حاکم بر آن تقریبن مختل گردید، اما با روی کار آمدن خاندان پارتی و آغاز زمام داری شاهان ارشکی دگر بار فرهنگ ایرانی زنده شد و با گذشت زمان روز به روز بر غنای فرهنگی ایران آن عصر افزوده گشت. البته از آموزش و تربیت دوران پارتها نیز اطلاعات چندانی در دست نیست. لیکن آن چه مسلم است زبان پارتیان زبانی بوده که پهلوی خوانده میشد و البته اندک تفاوتی با پهلوی ساسانی نیز داشته است (پیرنیا، برگ ٢٣۵۵؛ الماسی، برگ ٩٣). در اوایل عصر اشکانی زبان و خط یونانی رواج بسیار داشته است (الماسی، برگ ٩٣).

خط اشکانیان خط آرامی بوده است و البته خط یونانی و پهلوی نیز کاربرد داشته است و همچنین نباید تصور کرد که خط میخی به طور کلی متروک شده بود، زیرا در بابل لوحه هایی که متعلق به اشکانیان است و به خط میخی نگاشته شده، یافته اند (پیرنیا، برگ ٢٣۵۵).به طور کلی در این باب میتوان گفت که پارتیان در اوایل زمام داری خویش از زبان یونانی در نگارش کتیبه ها و روی سکه ها استفاده میکردند و به تدریج از اواخر سده ی اول میلادی استفاده از زبان یونانی کنار نهاده شد و زبان پارتی جایگزین آن گردید (سلطانزاده، برگ ٢٢).
اشکانیان بر روی پوست آهو می نگاشتند. ازجمله سه نوشته ی مربوط به دوران زمام داری پارتیان در اورامان کردستان کشف شده است که هرسه بر پوست آهو نگارش یافته است و دو برگ آن به خط یونانی و سومی به زبان پهلوی و خط آرامی است، البته اشکانیان از کتان و پاپیروس نیز برای نگارش استفاده می کردند(سلطانزاده، برگ های ٢٢ - ٢١).
پارتیان به دلیل ایرانی بودن و گرایش به سنتهای کهن، کوشش داشتند تا نهادهای آموزش و پرورش را به سبک پیشین زنده نمایند. به گونه ای که در نیمه ی دوم حکومت اشکانی آتشکده ها رونق بسیار یافتند و آموزش و پرورش توسط مغان استحکام نسبی یافت و حتا برای گروههای اشراف و خاندان برگزیده آموزشگاه هایی دایر گردید (درانی، برگ ٢۷).
اشکانیان به جوانان خود، سواری و تیراندازی و شیوه های مختلف جنگ را می آموختند و به طور کلی می توان گفت تربیت آنان متناسب با احتیاجات ملی بوده است. اشکانیان (ارشکیان) خواندن و نوشتن نیز می آموختند، لیکن این امر مختص طبقات اشراف و ممتاز جامعه بود (وکیلیان، برگ ٩٤).

آن گونه که از تاریخ ها بر می آید، برنامه ی سواد آموزی و درسی کودکان طبقات ممتاز اشکانیان، شامل این موارد بوده است:
علوم دینی، خواندن و نوشتن، حساب، علم الاشیاء و دروس علمی مانند کشاورزی، و البته لازم به گفتن است که اشکانیان نیز مانند هخامنشیان در روش تدریس به جنبه های عملی آموزش توجه ویژه داشته و آموزگار به هنگام ضرورت شاگرد را تنبیه می نموده است. (وکیلیان، برگ ٩٤).
نکته بسیار جالب پیرامون دانش عصر اشکانی پیدایش و اختراع نوعی شبه پیل الکتریکی است که در حفاریهای روستایی در اطراف بغداد، نمونه های بسیاری از آن یافته اند، اشکانیان از این پیلها به مقدار قابل توجهی نیروی برق به دست می آوردند (مانند باتری) و از آن برای آبکاری مصنوعات خویش توسط طلا و نقره استفاده می نمودند. به عبارت دیگر همان عملی را انجام میدادند که امروزه آبکاری الکتریکی نامیده میشود(حکمت، برگ ٢٣٨).

 


آموزش و پرورش در عصر ساسانیان:

با شکست اردوان پنجم و مرگ او در نبرد روی داده در سده ی سوم میلادی در جلگه ی هرمزدگان میان او و اردشیر بابکان، سلسله ی اشکانی انقراض یافت(پیرنیا، برگ ٢٢١٨) و آفتاب دولت ساسانی پدیدار گردید. آفتاب دولتی که بنا به گفته ی کریستنسن مؤلف کتاب «ایران در زمان ساسانیان» عهد بزرگ تمدن ادبی و فلسفی ایران باستان در دوران حکومت پادشاهان این سلسله و به ویژه خسرو تنوشه روان دادگر آغاز میگردد ( کریستنسن، برگ ٢٩۷).
در آن زمان نیز با توجه به اوضاع طبقاتی مانند دوران های پیشین، آموزش و پرورش عالی ویژه ی خانواده های نجبا و اشراف بوده است و مردم عادی بهره ای از آن نداشتند، لیکن به دلایل متعدد نیاز بیش تری به دبیران و کارگزاران دولتی و ماموران مالیاتی احساس می گردد و از این رو آموزش و پرورش نسبت به گذشته تا حدی گسترده تر می گردد و حتا ظاهراً تعداد بسیار معدودی از طبقات غیر اشرافی و متوسط نیز از سواد و آموزش و پرورش اندکی برخوردار بوده اند(الماسی، برگ ٩۵).
در عصر ساسانی به سبب پیدایش مذاهبی نوین نظیر مانوی و مزدکی و همچنین ظهور و گسترش دین مسیح و بودا و مسایل جدید اقتصادی و سیاسی، بحث درباره ی علوم اجتماعی و حکومتی و غیره بیش از پیش معمول گردید و حتا در تاریخ ها آمده است که پادشاهانی مانند انوشه روان بدین گونه مسایل اظهار علاقه داشته و در مباحث این چنینی شخصن شرکت می جستند (کشاورزی، برگ ٨٦).

حکومت ساسانی همچنین با توجه به رسمیت دادن به دین زرتشت و تکیه بر آن برای تمرکز قدرت، ضرورت وجود دستگاه های آموزشی دینی را احساس نمود و بدین ترتیب آموزشگاه های دینی که معمولاً در آتشکده ها بودند، افزایش یافت و زیاد شدن این محل ها افزایش موبدان را نیز سبب گردید.
آن گونه که از تاریخ ها بر می آید، در زمان ساسانیان سازمانهای تربیتی عبارت بودند از خانواده، مدرسه، و مدارس ویژه ی بزرگزادگان که معمولاً در نزدیکی قصر شاهی ساخته می شدند (الماسی، برگ ٩۵).مطابق نظر کریستنسن، جوان پس از گذراندن مراحل مختلف آموزشی و تربیتی در سن بیست سالگی مورد آزمون دانشمندان و هیربدان قرار می گرفت (کریستنسن، برگ ٢٩٨).غلامی از خدمت گزاران دربار خسرو انوشه روان، تفصیل تعلیماتی را که خسرو آموخته است بدین صورت شرح می دهد:
«...
در سن مقرر او را به مدرسه گذاشته اند و قسمتهای مهم اوستا و زند را مانند یک هیربد در آنجا از بر کرده، سپس در تعلیمات متوسطه ی ادبیات، تاریخ، فن بیان، هنر اسب سواری، تیراندازی، نیزه بازی و به کار بردن تبرزین را آموخته و موسیقی و سرود و ستاره شناسی را فرا گرفته و در شطرنج (چترنگ)و سایر بازیها به حد کمال رسیده است و ...» (کریستنسن، برگ ٢٩٩).

همان گونه که پیش از این گفته شد، عصر ساسانی هم زمان است با شیوع و گسترش دین مسیح و همچنین ظهور مکتبهای مانوی و مزدکی و از سوی دگر توسعه و پیشرفت باورهای بودایی و عقاید و افکار چینی، که نقشی اساسی در ایجاد سازمانهای نوین آموزش در ایران ساسانی ایفا نمودند و لذا آموزشگاه ها هم از نظر کمیت و هم از نظر کیفیت گسترش یافتند. بارزترین نمونه ی آن دو مدرسه ی مشهور ایرانی یکی در «رها» و دیگری در «نصیبین» بود که هریک حدود هشتصد دانش جو را در خود جای داده بودند (الماسی، برگ ٩٨).
بنا به سندهای باقی مانده از آن دوران، مدت تحصیل در مدرسه ی نصیبین سه سال بود و کلاس های درسی در آن در طی دو دوره ی تابستانی و زمستانی برگزار میشد و برای اقامت شاگردان در آن، مجموعه ای متشکل از خانه های کوچک(خوابگاه های دانشجویی) اختصاص یافته بود که در هر کدام هشت تا ده نفر میزیستند و بدون اجازه ی مسؤولان مدرسه حق خروج از محوطه ی مدرسه را نداشتند و تنها به هنگام تعطیلی کلاس درس، اجازه ی بیرون رفتن می یافتند و این کلاس ها معمولاً از صبح تا شام برقرار بود (سلطانزاده، برگ ٣٣).
با گسترش دین مسیح و زبان سُریانی، مسیحیان حوزه های علمی بسیاری را در شهرهای ایران بنا نهادند که از این مدارس عالمان بزرگی مانند نَرسی، فرهاد، رییس دیر مامتی موصل، پولس ایرانی که کتابی مشتمل بر بحث منطق برای انوشه روان نوشته و هم اکنون نیز در دست است، برخاستند (حکمت، برگ ٣٨٨).
از دیگر مراکز آموزشی عهد ساسانی که میتوان بدان اشاره کرد حوزه ی علمی«ریو اردشیر» به ریاست معانا بیت اردشیری معروف به معانا ایرانی است که در آن به آموزش پزشگی و نجوم و فلسفه پرداخته میشد، کلیسای نستوری واقع در پیرامون تیسپون نیز از مهمترین مراکز تدریس منطق و فلسفه و نجوم در عصر ساسانی به شمار می رفت. (ضمیری، برگ ٦١؛ کریستنسن، برگ ٩٩ [٢٩٩]).

اما معتبرترین و مشهورترین مرکز آموزش عالی ایران باستان «دانشگاه گندی شاهپور» (= دانشگاه شاهپور بزرگ)است که تا اواخر سده ی سوم هجری نیز فعال بوده است (کشاورزی، برگ ٨٦) و معروف است که بر سر در آن نگاشته بودند: «دانش و فضیلت برتر از بازو و شمشیر است» (وکیلیان، برگ ١٠٢).
بنای گندی شاهپور را به شاهپور یکم ساسانی و به سده ی سوم میلادی نسبت می دهند، لیکن برخی احتمال می دهند که اردشیر بابکان سنگ بنای آن را به نام پسر خویش شاهپور نهاده باشد و فرزندش شاهپور آن را تکمیل کرده و به پایان رسانده باشد (حکمت، برگ ٣٨۵).
در دانشگاه گندی شاهپور با وجود آن که فلسفه، ریاضیات، ادبیات و الاهیات تدریس می شد و حتا دانشکده ای برای نجوم و رصدخانه ای نیز برای رصد ستارگان در آن ساخته شده بود (درانی، برگ ٤٦)، پزشگی بیش از سایر علوم رونق داشت و برخی از نامدارترین استادان پزشکی و داروسازی که از گندی شاهپور فارغ التحصیل گشتند نظیر بختیشوع و ماسویه و یوحنا بن ماسویه، تألیفاتشان پایه گذار علم
روی هم رفته استادان دانشگاه گندی شاهپور از سه دسته تشکیل می شدند:
-
مسیحیان سُریانی که ساکن و تبعه ی ایران و در حقیقت ایرانی بودند.
-
ایرانیانی که زبان پهلوی و دین زرتشتی داشتند.
-
دانشمندان هندی که نسبت به دو گروه دیگر در اقلیت بودند (درانی، برگ٤٦).
اهمیت و اعتبار دانشگاه گندی شاهپور که دارای بیمارستان و همچنین کتاب خانه بسیار بزرگی با هزاران جلد کتاب بود (سلطانزاده، برگ ٣١) از عهد زمام داری خسرو انوشه روان دادگر فزونی یافت، زیرا در سال۵٢٩ میلادی «ژوستینین»امپراتور روم شرقی (بیزانس) مدارس آتنی را تعطیل ساخت و در نتیجه جمعیت فلاسفه در آن جا پراکنده شد. هفت تن از فیلسوفان تحت تعقیب و فراری عصر تعصبات مذهبی کلیسایی بیزانس به ایران مهاجرت نمودند و در دربار انوشه روان مورد استقبال و احترام قرار گرفتند (گیرشمن، برگ٣٣٢). این هفت دانشمند که به سه گروه استادان گندی شاهپور که در بالا معرفی شدند، اضافه گشتند و به تدریس و آموزش پرداختند عبارت بودند از: دمسقیوس سوریایی، سیمبلیتیوس کلیکیایی، یولامیوس فروگی، پریسیکیانوس لودیه ای، هرمیاس فینیقی، اپیدوروس غزی، و دیوجانوس فینیقی (کریستنسن، برگ ٣٠٦؛ ضمیری، برگ ٦٢).

البته اقدامات شاهنشاهان ساسانی در حمایت از دانش، محدود به این اقدامات نبود بلکه در این راه به فعالیتهای دیگری نیز دست یازیدند. از جمله اردشیر بابکان، موسس این سلسله، متخصصان ویژه ای را به هند و بین النهرین و شهرهای بیزانسی نزدیک فرستاد تا آثار مهم را گردآوری نمایند. شاهپور فرزند و جانشین او نیز چنین کوششی به خرج داد و پزشگان یونانی را به ایران فراخواند تا به مطالعه ی پزشگی بپردازند (درانی، برگ۵٠). از سوی دیگر، خسرو انوشه روان نیز پزشگ ویژۀ خویش «برزویه» را برای به دست آوردن کتاب های ارزشمند به هندوستان گسیل داشت که او نیز کتاب های بسیاری را از هند به ایران منتقل و به زبان پهلوی ترجمه نمود که از جمله مشهورترین آنها میتوان به کلیله و دمنه (کلیلگ و دمنگ) اشاره داشت (گیرشمن، برگ ٣٣٢؛ کریستنسن، برگ ٣٠۷).
همان گونه که پیشتر آمد، در عهد ساسانی دو مکتب نوین مزدکی و مانوی صفحات نوینی را در تاریخ فلسفه ی ایران گشودند که در جای خود قابل توجه است.مزدکیان و مانویان نیز به تبلیغ و آموزش اصول خویش پرداختند و به خصوص حکمت مانوی از مرزهای ایران خارج گردید و در گستره ی وسیعی از دنیای آن روز یعنی از چین تا سرزمین گل (فرانسه امروزی) هوادارانی یافت (حکمت، برگ ٤٠٩).

مانی همچنین کتاب های بسیاری را برای ترویج آیین خویش نگاشت. از آن جمله اند کتابهای «کفالایا» ( که در واقع مجموعه ی سخنان مانی است که شاگرداناش پس از مرگ وی گردآوری و ترجمه کرده اند ) و «شاهپورگان».
جالب است که مانی برای آسانی آموزش اصول آیین خویش به مردم عامی و بی سواد، در کتاب های خود از تصاویر زیبا سود می جست و به همین سبب او را مانی نقاش نیز لقب داده بودند. یکی از معروفترین کتابهای او که تصاویر زیبا در آن جلوه گر بود کتاب «ارژنگ» است (هوار، برگ ١۷۵؛ برای آگاهی بیشتر نگاه کنید به کریستنسن، برگ های ١۵٠-١٣١).
مزدک نیز با نشر افکار خویش که به مرام اشتراکی اشتهار دارد و بسیار به فلسفه کمونیستی امروزین شباهت داشت در واقع از نیروهای موثر در فرآیند آموزش و پرورش عصر ساسانی بوده است، او نیز کتابی را برای آموزش و تبلیغ آیین خود نگاشت که اکنون از میان رفته است، لیکن در منابع عربی سده های اولیه اسلامی به دو ترجمه ی ابن مقفع و ابان لاحقی از آن اشاره شده است(برای آگاهی بیشتر نگاه کنید به هوار، برگ های ١۷۷ -١۷٩ و کریستنسن، برگ های ٢٦١ -٢٢٨).
در روزگار ساسانیان تحولات اجتماعی، سیاسی و پیشرفت دانش و هنرهای گوناگون و همچنین ارتباط های بین المللی و گسترش اندیشه ها و نیز پیوند دیانت با حکومت سبب آن گردید تا آموزش و پرورش و به ویژه آموزش عالی با وجود محدودیت های برآمده از تمایزات طبقاتی، در مرتبه والایی قرار گیرد و اهمیت فراوان یابد.

منابع و مآخذ:

١-تاریخ آموزش و پرورش اسلام و ایران، دانش امروز، ١٣۷٠ - علی محمد الماسی

٢-تاریخ ایران باستان، افسون، جلد سوم، ١٣٨٠ - حسن پیرنیا
٣-آموزش و پرورش در ایران باستان، موسسه تحقیقات و برنامه ریزی علمیو آموزشی، ١٣۵٠ - علیرضا حکمت
٤-تاریخ آموزش و پرورش ایران قبل و بعد از اسلام، سمت، ١٣۷٦ - کمال درانی
۵-تاریخ مدارس ایران از عهد باستان تا تاسیس دارالفنون، آگاه، ١٣٦٤ - حسین سلطانزاده
٦-تاریخ آموزش و پرورش ایران و اسلام، راهگشا، ١٣۷٣ - محمد علی ضمیری
۷-ایران در زمان ساسانیان، ترجمه رشید یاسمی، صدای معاصر، ١٣۷٨ - آرتور کریستنسن
٨-تاریخ ایران از آغاز تا اسلام، ترجمهی محمود بهفروزی، نیل، ١٣٨٢ - رومان گیرشمن
٩-تاریخ آموزش و پرورش در اسلام و ایران، دانشگاه پیام نور، ١٣۷٨ - منوچهر وکیلیان
١٠-ایران و تمدن ایرانی، ترجمهی حسن انوشه، امیرکبیر، ١٣٦٣ - کلمان هوار
١١-سیر تمدن و تربیت در ایران باستان؛ ابن سینا، ١٣۵٠ - اسدالله بیژن
١٢-تاریخ ماد؛ ترجمهی کریم کشاورز، انتشارات علمی و فرهنگی، ١٣۷٩ - ا.م دیاکونوف
١٣-تواریخ؛ ترجمهی ع. وحید مازندرانی، فرهنگستان ادب و هنر ایران، بیتا - هرودوت
١٤-کوروش نامه؛ ترجمهی رضا مشایخی، بنگاه ترجمه و نشر کتاب ، ١٣٤٢ - گزنوفون
١۵-تاریخ فرهنگ ایران؛ زیبا، چاپ هفتم، ١٣۵٤- عیسی صدیق
١٦-تاریخ آموزش و پرورش در ایران و اسلام؛ روزبهان، ١٣٨٢ - محمدعلی کشاورزیپزشگی در تمدن اسلام شدند (وکیلیان، برگ ٩٩).



  • لیلی زارعی

نمونه سوال امتحانی علوم پایه ششم

لیلی زارعی | جمعه, ۳ خرداد ۱۳۹۲، ۰۵:۱۳ ب.ظ | ۰ نظر
انعکاس لحظه ها - نمونه سوال امتحانی علوم پایه ششمانعکاس لحظه ها - نمونه سوال امتحانی علوم پایه ششم

نمونه سوال امتحانی علوم پایه ششم

به نام خدا

نام :...........................                      آزمون:علوم تجربی پایه ی ششم                               زمان لازم :50دقیقه     

نام خانوادگی : .............................. آموزشگاه :پسرانه شاهد شهرستان کوهدشت            صفحه:1

الف)زیر گزینه ی صحیح خط بکشید.(5نمره)

1-کدامیک از مواد زیر طبیعی هستند؟

الف)پنبه                               ب)پلاستیک                                ج)کاغذ                           د) دارو

 

2-مسلمانان حدود چند سال پیش به دانش کاغذ دست یافتند؟

الف)1312                            ب)1298                                     ج)800                             د)700

 

3-چرا روش های قدیمی ثبت وذخیره ی اطلاعات کافی نبود ؟

الف)افزایش جمعیت              ب)گسترش اطلاعات               ج)استفاده از کاغذ         د)گزینه های الف وب

 

4-ازمهم ترین مزایای ثبت وذخیره ی اطلاعات بر روی سنگ است.

الف)ماندگاری بالا                  ب)حمل آسان                         ج)دقت زیاد                 د)در دسترس بودن

 

5-کدامیک از کاغذ های زیر رانمی توانباز یافت کرد ؟

الف)مقوای تمیز                     ب)دستمال کاغذی                  ج)ورقه های امتحانی          د)روزنامه ها ی باطله

 

ب)جاهای خالی را کامل کنید.5نمره

 

 

v   ماده ی اصلی وخام مورد نیاز برای ساخت کاغذ ،...............است.

 

v   آب اکسیژنه را در جای ......................نگهداری می کنند .

 

v   کلر وآب ژاول (سفید کننده )نیز مانند آب اکسیژنه .............و................هستند.

 

v   یکی از راههای مناسب حفظ منابع طبیعی ،.................است.

 

 

نام ونام خانوادگی:................................                                                                                                                      صفحه:2

ج)تغییر مربوط به هرکدام را باعلامت ضربدر مشخص کنید..انمره

 

مواد

تغییر فیزیکی

تغییر شیمیایی

چیپس چوب

 

 

 تولید کاغذ

 

 

 

 

د)به طور کامل پاسخ دهید.

1-برای هرکدام از موادبه کار رفته در تولید کاغذ یک دلیل ذکر کنید.2نمره

 

پلاستیک :..............................................................          کلر :................................................................

 

گچ:.......................................................................           نشاسته:............................................................

2- برای مسئله ((چگونه بادکنک ها را به دیوار کلاس بچسبانیم که دیوار آسیب نبیند؟))دوفرضیه بنویسید.2نمره

 

 

3-تفاوت مواد طبیعی ومصنوعی را با ذکر مثال توضیح دهید؟2نمره

 

 

 

 

4-سه نمونه از کاربرد های کاغذ در زندگی روزمره ی خود را ذکر کنید؟5/1نمره

 

 

 

5-کدامیک از اجزای تشکیل دهنده ی درخت برای تهیه ی کاغذ مناسب است ؟5/1نمره

 

موفق باشید.



  • لیلی زارعی

فاطمه زهرا (س)در یک نگاه

لیلی زارعی | چهارشنبه, ۱ خرداد ۱۳۹۲، ۰۱:۳۲ ق.ظ | ۰ نظر
انعکاس لحظه ها - فاطمه زهرا (س)در یک نگاهانعکاس لحظه ها - فاطمه زهرا (س)در یک نگاه

فاطمه زهرا (س)در یک نگاه

نام :فاطمه (س)
لقب های معروف :زهرا، صدیقه ، کبری ، طاهره ، راضیه ، مرضیه ، انسیه ، بتول ، زهره ، حوریه ، محدثه ، و...
کنیه :ام الحسنین ، ام ابیها، و ام الائمة
پدر و مادر :محمد رسول خدا (ص)، خدیجه کبری (س)
وقت و محل تولد :در آستانه طلوع فجر روز جمعه 20 جمادی الثانیه سال 5 بعثت ، در مکه متولد شد.
وقت هجرت و وقت ازدواج :در سن حدود هشت سالگی همراه علی (ع) به مدینه مهاجرت کرد، و در سال دوم هجرت ، در آغاز ماه ذیحجه ، با علی (ع) ازدواج نمود، و دارای پنج فرزند به نامهای : حسن ، حسین ، زینب ، ام کلثوم ، و محسن (ع) گردید.
وقت و محل شهادت :بین نماز مغرب و عشا در 15 یا 13 جمادی الاولی ، یا سوم جمادی الثانیه سال 11 هجری ، در سن 18 سالگی در مدینه به شهادت رسید.
مرقد :مرقد شریف آن بانوی با عظمت در یکی از سه محل کنار قبر پیامبر (ص) در قبرستان ، بقیع ، و بین منبر و قبر پیامبر (ص) در مسجد النبی  زیارت می شود.

داستانهای شنیدنی از چهارده معصوم علیهم السلام
نوشته : محمد محمدی اشتهاردی

  • لیلی زارعی

کلام شهدا

لیلی زارعی | پنجشنبه, ۲۶ ارديبهشت ۱۳۹۲، ۰۶:۳۳ ب.ظ | ۰ نظر
انعکاس لحظه ها - کلام شهداانعکاس لحظه ها - کلام شهدا

کلام شهدا

امام زمان عج منتظر شماست که شما را بشناسد. قلب خود را پاک کنید و همچنان محکم و استوار بر عقیده و ایمان خود باشید و زمان را برای ظهور حضرتش آماده و مهیّا سازید.شهید محمدجواد میری
  • لیلی زارعی

لیله الرغائب

لیلی زارعی | پنجشنبه, ۲۶ ارديبهشت ۱۳۹۲، ۰۶:۱۰ ب.ظ | ۰ نظر
انعکاس لحظه ها - لیله الرغائبانعکاس لحظه ها - لیله الرغائب

لیله الرغائب

در چنین شبی که موسوم به «لیله الرغائب» است و در تمامی کشورهای اسلامی گرامی داشته می‌شود، فرشتگان از آسمان به زمین خاکی سرازیر می‌شوند و ساکن زمین می‌شوند و پیغامبر نیت‌های پاک بندگان خداوند هستند. بنابراین ضمن تاکید بر اعمالی که مربوط به چنین شبی است، فرصت نیت خواسته های به حق و آرزوهای دست یافتنی را نمی توان از دست داد.

در واقع «لیله الرغائب» ضیافتی برای خواستن بهترین ها است و او که بخشنده ترین بخشندگان است، کرمش هیچ گاه توقف پذیر نبوده و نخواهد بود. امشب شبی است که از وابستگی‌های زمینی همچون دل‌های گره خورده تا دلبستگی‌‌های آسمانی در قالب نیت های پاکتان که شاید حتی بر زبان نیز جاری نساخته باشید، در نظرتان خواهد آمد و امید اینکه پیش از تماشای هلال رجبی دیگر، آرزوهایتان محقق شده باشد.

در چنین ضیافت بی‌کرانی، طَبَق‌های آرزو از سوی خداوندگار بزرگ بر بندگانش ارزانی ‌می‌شود و هر انسانی بنابر روحیات و اقتضائاتش، آنچه مطلوب نظرش بوده را از این خان بزرگ برمی‌گیرد و صاحب مهمانی تا آنجا که صلاح بنده‌اش باشد، آرزوهایی که فرشتگان حاملش هستند را برآورده می‌سازد.

در اعمال این شب آمده است، چون شب جمعه شد مابین نماز مغرب و عشاء دوازده رکعت نماز اقامه شود که هر دو رکعت به یک سلام ختم می‌شود و در هر رکعت یک مرتبه سوره حمد، سه مرتبه سوره قدر، دوازده مرتبه سوره توحید خوانده شود و چون دوازده رکعت به اتمام رسید، هفتاد بار ذکر«اللهم صل علی محمد النبی الامی و علی آله» گفته شود. 

پس از آن در سجده هفتاد بار ذکر «سبوح قدوس رب الملائکة والروح» گفته شود. پس از سر برداشتن از سجده، هفتاد بار ذکر «رب اغفر وارحم و تجاوز عما تعلم انک انت العلی الاعظم» گفته شود. دوباره به سجده رفته و هفتاد مرتبه ذکر «سبوح قدوس رب الملائکة والروح» گفته شود. در اینجا می‌توان حاجت خود را از خدای متعال درخواست نمود. ان شاء الله به استجابت می‌رسد.


  • لیلی زارعی

25 اردیبهشت، روز بزرگداشت حکیم ابوالقاسم فردوسی گرامی باد.

لیلی زارعی | چهارشنبه, ۲۵ ارديبهشت ۱۳۹۲، ۰۸:۲۲ ق.ظ | ۰ نظر
انعکاس لحظه ها - 25 اردیبهشت، روز بزرگداشت حکیم ابوالقاسم فردوسی گرامی باد.انعکاس لحظه ها - 25 اردیبهشت، روز بزرگداشت حکیم ابوالقاسم فردوسی گرامی باد.

25 اردیبهشت، روز بزرگداشت حکیم ابوالقاسم فردوسی گرامی باد.

حکیم‌ ابوالقاسم‌ منصور بن‌ حسن‌ موسوم‌ به‌ ابوالقاسم‌ فردوسی‌ در حدود سال ۳۱۹ هجری شمسی در نزدیکی طوس در خراسان متولد شد. تولد فردوسی را نظامی عروضی(که نخستین کسی است دربارهٔ فردوسی نوشته) در ده «باز» نوشته ‌است که معرب «پاژ» است. منابع جدیدتر به روستاهای «شاداب» و «رزان» نیز اشاره کرده‌اند که محققان امروزی این ادعاها را قابل اعتنا نمی‌دانند. پاژ امروزه در استان خراسان ایران و در ۱۵ کیلومتری شمال مشهد قرار دارد.
وی‌ بزرگ‌ترین‌ شاعر حماسه ‌سرای‌ ایران‌ است‌ که‌ به قولی‌ همانند او را تاکنون‌ مادر فلک‌ نزاییده‌ است‌. مقام‌ فردوسی‌ در زنده‌ نمودن‌ تاریخ ایران و داستان‌های ملی‌ وحماسی‌ ایران‌ زمین‌ و همچنین‌ دمیدن‌ نفسی‌ تازه‌ به‌ زبان‌ ادب‌ فارسی‌ بسیار شامخ‌ است‌ و از این‌ روی او را شاعر ملی‌ ایران‌ خوانده‌اند. براساس‌ روایت‌ چهار مقاله‌ که‌ کهن‌ترین‌ منبع‌ تاریخی‌ از لحاظ نزدیکی‌ به‌ دوران‌ حیات‌ حکیم‌ به‌ شمار می‌رود فردوسی‌ از خاندان‌ دهقانان‌ ایرانی بوده است. دهقانان‌ در آن‌ روزگار زمین داران‌ کوچکی‌ به‌ شمار می‌رفتند که‌ به‌ فرهنگ‌ فارسی‌ عشق‌ می‌ورزیدند و نسل‌ به‌ نسل‌ آن‌ را انتقال‌ می‌دادند و فردوسی‌ نیز که‌ از نسل‌ این‌ ایرانیان‌ اصیل‌ به‌ شمار می‌رفت‌ همچون‌ پیشینیان‌ خود درصدد حفظ ارزش های‌ ملی‌ ایران‌ بود.
پدر فردوسی دهقان بود که در آن زمان به معنی ایرانی‌تبار و نیز به معنی صاحب ده بوده‌است (ریاحی ۱۳۸۰، ص ۷۲) که می‌توان از آن نتیجه گرفت زندگی نسبتاً مرفهی داشته‌است. در نتیجه خانوادهٔ فردوسی احتمالاً در کودکی مشکل مالی نداشته‌است و نیز تحصیلات مناسبی کرده‌است. بر اساس شواهد موجود از شاهنامه می‌توان نتیجه گرفت که او جدا از زبان فارسی دری به زبان‌های عربی و پهلوی نیز آشنا بوده‌است. به نظر می‌رسد که فردوسی با فلسفهٔ یونانی نیز آشنایی داشته‌است (ریاحی ۱۳۸۰، ص ۷۴).
 
در آن‌ عهد سرزمین‌ کهن سال‌ ایران‌ به تدریج‌ زمینه‌های‌ استقلال‌ دوباره خود را فراهم‌ می‌آورد و حکومت‌های‌ محلی‌ که‌ در مناطق‌ مختلف‌ سرزمین‌ ما بویژه‌ شرق‌ ایران‌ به وجود آمده‌ بودند پرچم دار این‌ نهضت‌ بزرگ‌، که‌ یکی‌ از بخش‌های‌ آن‌ توسعه‌ و غنای زبان‌ فارسی‌ بود، به‌ شمار می‌رفتند. در راستای‌ این‌ تلاش‌ گسترده‌ برای‌ تجدید حیات‌ ملی‌ و ادبی‌ ایران‌، در اوسط قرن‌ چهارم‌ هجری‌ قمری‌ تلاش‌هایی‌ جدی‌ برای‌ گردآوری ‌داستان‌های‌ ملی‌ و باستانی‌ صورت‌ گرفت‌ و چند شاهنامه‌ ناتمام‌ نیز که‌ این‌ داستان‌ها را در قالبی‌ از اشعار تنظیم‌ کرده‌ بودند به وجود آمد. حکیم ابوالقاسم فردوسی‌ در جوانی‌ و در روزگار زندگی‌ آسوده‌ و فارغ‌ البال‌ خود در طابران‌ طوس‌ دل‌ در سودای‌ شعر و شاعری‌ داشت‌ و در ایام‌ فراغت‌ و صفا اشعاری‌ سرایش‌ می‌داد. وی‌ ظاهرا در 35 سالگی‌ و شاید هم‌ در 40 سالگی‌ به‌ حکم‌ عشق‌ و علاقه‌ای‌ که‌ به‌ زنده‌ ساختن‌ تاریخ‌ کهن‌ و پرافتخار ایران‌ داشت‌ کار سترگ‌ خود را آغاز کرد که‌ تا پایان‌ عمر پرافتخارش‌ نیز تداوم‌ یافت‌. از میزان‌ دانش‌ و نحوه‌ سوادآموزی‌ حکیم‌ اطلاع‌ چندانی‌ در دست‌ نیست‌ ولی‌ به‌ حکم‌ آن که‌ در شاهنامه‌ اطلاعات‌ فراوانی‌ در باب‌ ادبیات‌ عربی‌، شعر و ادب‌ پارسی‌، تاریخ‌، فلسفه‌، کلام‌،حدیث‌ و قرآن‌ ارائه‌ نموده‌ است‌ مشخص‌ می‌گردد که‌ حکیم‌ فردوسی‌ در دوران‌ زندگی‌ خویش‌ مطالعات‌ فراوان‌ کرده‌ است‌ و احوال‌ امم‌ و امثال‌ و حکم‌ را خوانده‌ و با معارف‌ اسلامی‌ بخصوص‌ با قرآن‌ آشنایی‌ کامل‌ داشته‌ است‌. حکیم‌ظاهرا به‌ زبان‌ پهلوی‌ ساسانی‌ و فنون‌ جنگ‌ و رزم‌ نیز آگاه‌ بوده‌ است‌. استاد طوس‌ در موقعیت‌ بسیار خطیر و حساسی‌ به‌ سرودن‌ شاهنامه‌ و نظم‌ داستان های‌ پهلوانان‌ ایرانی‌ همت‌ گماشت‌، چرا که‌ هر چند سلطه‌ اعراب‌ بر ایران‌ به ویژه‌ بخش‌ شرقی‌ آن‌ بسیار ضعیف‌ شده‌ بود و چند حکومت‌ محلی‌ نیز همچون‌ سامانیان‌ و آل‌ بویهدر شرق‌ و مرکز و شمال‌ ایران‌ به وجود آمده‌ بودند ولی‌ جنگ‌ و کشمکش های داخلی‌ بین‌ این‌ حکومت‌ها نشانه‌هایی‌ تلخ‌ بود بر زوال‌ و انحطاط این‌ سلسله‌های‌ ملی‌ ایرانی‌ و روی‌ کار آمدن‌ فاتحان‌ قدرتمند بیگانه‌. از این‌ روی فردوسی‌ که‌ به‌ رسالت‌ عظیم‌ خود پی‌ برده‌ بود سعی‌ کرد مجموعه‌ عظیمی‌ فراهم‌ آورد که‌ برای‌ همیشه‌ در خاطره‌ ایرانیان‌ باقی‌ ماند و تاریخ‌ و زبان‌ و هویت‌ و ملیت‌ ایرانی‌ را دوباره‌ زنده‌ کند. وی‌ در ابتدای‌ کار بر سرمایه‌ خود و حمایت‌ تنی‌ چند از دوستانش‌ همچون‌ حسین‌ قتیب‌ حاکم‌ طوس‌ و بزرگان‌ آن‌ ولایت‌ علی‌ دیلم‌ و بودلف‌ تکیه‌ کرد و حاکم‌ طوس‌ برای‌ تشویق‌ او، شاعر را از پرداخت‌ مالیات‌ معاف‌ نمود.
 
تلاش‌ بی‌وقفه‌ حکیم‌ در مرحله‌ اول‌ آن‌ بیست‌ سال‌ تمام‌ به‌ درازا کشید و وی‌ زمانی‌ موفق‌ به‌ سرایش‌ اکثر داستان‌های شاهنامه‌ گشت‌ که‌ چند سال‌ از سقوط سلسله‌ ایرانی‌ سامانیان‌ بدست‌ ترکان‌ قراخانی‌ آل‌ افراسیاب‌ و سلطان‌ محمود غزنوی‌ می‌گذشت‌. تاریخ‌ پایان‌ رسانیدن‌ شاهنامه‌ را سال‌ 400 ه.ق‌ دانسته‌اند و براساس‌ گفته‌های‌ حکیم‌ که‌ از لابه‌لای‌ اشعار او مشهود است‌ حکیم‌ در طول‌ این‌ مدت‌ دراز سختی‌های‌ فراوانی‌ را متحمل‌ گشت‌ و ضربات‌ فراوانی‌ را هم‌ از جنبه‌ مادی‌ و معیشتی‌ وهم‌ از لحاظ روحی‌ پذیرا گردید که‌ مهمترین‌ آن‌ درگذشت‌ پسر جوان‌ و برومندش‌ بود که‌ پیر طوس‌ را سخت‌ درهم‌ شکست‌ و غمگین‌ و افسرده‌ ساخت‌. شاعر که‌ در این‌ سال ها با عسرت‌ و تنگدستی‌ همراه‌ و همراز بود پس‌ از اتمام‌ شاهکار بزرگ‌ خود به‌ ناچار و برای‌ گذراندن‌ زندگی‌ خود رو به‌ دربار سلطان‌ محمود غزنوی آورد و با عرضه‌ شاهنامه‌ خویش‌ نظر سلطان‌ رابه‌ سوی‌ آن‌ جلب‌ نمود. سلطان‌ محمود پادشاهی‌ ترک‌ زبان‌ و بی‌علاقه‌ به‌ تاریخ‌ و فرهنگ‌ ایران‌ بود ولی‌ در ابتدای‌ کار حکیم‌ را به نواخت‌ و او را مورد نوازش‌ خود قرار داد و در شرایطی‌ که‌ در تلاش‌ بود ترکان‌ آل‌ افراسیاب‌، متحدان‌ پیشین‌ خود در برانداختن‌ سامانیان‌، را از قلمرو حکومت‌ خویش‌ بیرون‌ راند تلاش‌ کرد از کتاب‌ شاهنامه‌ برای‌ تهییج‌ احساسات‌ ملی‌ ایرانیان‌ علیه‌ ترکان‌ آل‌ افراسیاب‌ بهره‌ جوید. سلطان‌ محمود پس‌ از مدتی‌ موفق‌ به‌ شکست‌ آنها شد و لذا روی‌ خوشی‌ به‌ فردوسی‌ نشان‌ نداد و البته‌ بدگویی‌ مخالفان‌ و حاسدان‌ به‌ حکیم‌ نیز بی‌تأثیر نبود و آنان‌ پیر طوس‌ را رافضی‌ خواندند و از تعصب‌ شاه‌ سنی‌ متعصب‌ علیه‌ فردوسی‌ شیعی‌ به‌ نفع‌ خود بهره‌برداری‌ کردند. تلاش‌ خواجه‌ حسن‌ میمندی وزیر بافرهنگ‌ شاه‌ نیز به‌ ثمر ننشست‌. سلطان‌ محمود پس‌ از ملاحظه‌ هفت‌ مجلد بزرگ‌ شاهنامه‌ مشتمل‌ بر شصت‌ هزار بیت‌ نغز و دلکش‌ و حماسی‌ دستور داد معادل‌ همین‌ مقدار معین‌ در ازای‌ هر یک‌ بیت‌ یک‌ درهم‌ به‌ شاعر بدهند و این‌ توهینی‌ بزرگ‌ بود برای‌ سخن‌سرای‌ بزرگ‌ طوس‌ چرا که‌ او به خوبی‌ به‌ قدر و قیمت‌ شاه کار بزرگ‌ خود آگاه‌ بود. فردوسی‌ مأیوس‌ و سرشکسته‌ از دربار سلطان‌ محمود به‌ گرمابه‌ای‌ رفت‌ و پس‌ از آن‌ که‌ بیرون‌ آمد فقاعی‌ خورد وصله‌ سلطان‌ را در کمال‌ بی‌اعتنایی‌ به‌ حمامی‌ و مرد فقاع‌ فروش‌ بخشید و در کسوتی‌ ناشناس‌ از بیم‌ خشم‌ شاه‌ از غزنه‌ گریخت‌. جاسوسان‌ خبر بخشش‌ صله‌ سلطان‌ را به‌ دو فرو مایه‌ که‌ نشان‌ از بی‌اعتنایی‌ شاعر بزرگ‌ ایران‌ به‌ جاه‌ وجلال‌ و مقام‌ سلطان‌ غزنه‌ داشت‌ به‌ اطلاع‌ محمود رساندند و در پی‌ شاعر روانه‌ شدند.
 
فردوسی‌ نیز که‌ از خشم‌ و غرور سلطان‌ محمود آگاه‌ بود چندی‌ در هرات‌ اقامت‌ گزید و سپس‌ از آنجا به‌ نزد شهریار بن‌ شروین‌ حاکم‌ طبرستان‌ که‌ ایرانی‌ پاک‌ نژادی‌ بود رفت‌ و هجویه‌ای‌ صد بیتی‌ نیز علیه‌ محمود سرود. شهریار حکیم‌ را سخت‌ گرامی‌ داشت‌ و هجویه‌ صد بیتی‌ او را نیز به‌ یک صد هزار درم‌ خرید و مانع‌ از انتشار آن‌ شد. استاد سخن‌ فارسی‌ سپس‌ رهسپار دیار خود گشت‌ و در گوشه‌ عزلت‌ و اندوه‌ در سال‌ 411 ه.ق‌ بدرود حیات‌ گفت‌. اولین منبعی که به سال مرگ فردوسی اشاره کرده‌است مقدمهٔ بایسنغری است که آن را در سال ۴۰۳ هجری شمسی آورده‌است. این مقدمه که امروز نامعتبر شناخته می‌شود به منبع دیگری اشاره نکرده‌است. اکثر منابع همین تاریخ را از مقدمهٔ بایسنغری نقل کرده‌اند، به جز تذکرة الشعراء (که آن هم بسیار نامعتبر است) که مرگ او را در ۳۹۸شمسی آورده‌است. محمدامین ریاحی، با توجه به اشاره‌هایی که فردوسی به سن و ناتوانی خود و آثار پیری کرده‌است، نتیجه گرفته‌است فردوسی حتماً قبل از سال ۳۹۸ مرده‌است. گویند سال ها پس‌ از رانده‌ شدن‌ فردوسی‌ از دربار سلطان‌ محمود، شاه‌ در یکی‌ از لشکر کشی‌های‌ خود به‌ هندوستان‌ به‌ یاد حکیم‌ می‌افتد و پشیمان‌ از کرده‌ ناصواب‌خود دستور می‌دهد مبلغ‌ شصت‌ هزار دینار طلا را با احترام‌ فراوان‌ به‌ منزل‌ فردوسی‌ در طوس‌ روانه‌ سازند ولی‌ هدیه‌ سلطان‌ زمانی‌ به‌ دروازه‌ طوس‌ رسید که‌ جنازه‌ حکیم‌ را از یکی‌ دیگر از دروازه‌های‌ آن‌ شهر تشییع‌ می‌نمودند. صله‌ سلطانی‌ رابه‌ تنها یادگار فردوسی‌ دخترش‌ که‌ همچون‌ پدر انسانی‌ آزاده‌ و بلند طبع‌ بود سپردند ولی‌ او آن‌ را نپذیرفت‌ و شصت‌ هزار دینار وقف‌ ساختن‌ عمارت‌ رباط چاهه‌ که‌ بر سر راه‌ طوس‌ به‌ نیشابور و مرو بود گشت‌. پیکر حکیم‌ نیز مورد جفای‌ بدخواهانش‌ قرار گرفت‌ و شیخ‌ ابوالقاسم‌ گرگانی از عالمان‌ قشری‌ و متعصب (چهار مقالهٔ نظامی عروضی)‌ به‌ حکم‌ این که‌ فردوسی‌ عمر خود را به‌ ستایش‌ پهلوانان‌ مجوس!!!‌ گذرانیده‌ است‌، اجازه‌ دفن‌ او را در قبرستان‌ مسلمانان‌ نداد و از این‌ روی‌ پیکر شاعر گران‌ مایه‌ در باغ‌ طبران‌ که‌ متعلق‌ به‌ خود فردوسی‌ بود دفن‌ گردید.این هم مزارش ،ای دوستان بیایید با هم برسر مزارش فاتحه بخوانیم.

  • لیلی زارعی

گزیده ای از بیانات مقام معظم رهبری در باره انتخابات

لیلی زارعی | سه شنبه, ۲۴ ارديبهشت ۱۳۹۲، ۰۶:۳۱ ب.ظ | ۰ نظر
انعکاس لحظه ها - گزیده ای از بیانات مقام معظم رهبری در باره انتخاباتانعکاس لحظه ها - گزیده ای از بیانات مقام معظم رهبری در باره انتخابات

گزیده ای از بیانات مقام معظم رهبری در باره انتخابات

رهبر انقلاب: مغزهای الکلی و آفت دیده فهمیدند در ایران چه خبر است
ملت ایران در انتخابات ۱۲ اسفند ضربه سخت دیگری به دشمن خواهد زد

خبرگزاری فارس: ملت ایران در انتخابات ۱۲ اسفند ضربه سخت دیگری به دشمن خواهد زد

انتخابات در کشور ما یک حرکت نمایشی نیست. پایه‏ ی نظام ما همین انتخابات است. یکی از پایه‏ ها، انتخابات است.

 

مردم ‏سالاری دینی با حرف نمی‌شود؛ مردم‏سالاری دینی با شرکت مردم، حضور مردم، اراده‏ ی مردم، ارتباط فکری و عقلانی و عاطفی مردم با تحولات کشور صورت می‌گیرد؛ این هم جز با یک انتخابات صحیح و همگانی و مشارکت وسیع مردم ممکن نیست. این مردم‏سالاری، عامل پایداری ملت ایران است.

 

این‌که شما توانسته‏ اید در طول این سی‌سال از نهیب ابرقدرت‌ها نترسید، این‌که ابرقدرتها هم غیر از نهیب نتوانستند ضربه‏ ی اساسی به شما بزنند، این‌که جوانان کشور در ورود به میدان‌های گوناگون این شجاعت و اخلاص را نشان می‌دهند، ناشی از مردم‏ سالاری دینی است.

 



  • لیلی زارعی

یادداشت روزانه : بازدید

لیلی زارعی | سه شنبه, ۲۴ ارديبهشت ۱۳۹۲، ۰۵:۵۳ ب.ظ | ۰ نظر
انعکاس لحظه ها - یادداشت روزانه : بازدیدانعکاس لحظه ها - یادداشت روزانه : بازدید

یادداشت روزانه : بازدید

امروز سه شنبه 24 اردیبهشت 1392دانش آموزان پایه ششم امتحان مطالعات اجتماعی داشتن.دانش آموز کلاس پنجم هم امتحان تاریخ و مدنی داشت.20 دقیقه ای از شروع امتحان گذشته بود که از اداره برای بازدید از جلسه امتحانی به مدرسه آمدند،آقایان بهمنی(مسئول امتحانات)،حیدری(معاون پشتیبانی) و دهقان (مسئول حراست ) از بازدید کننده ها بودند.
  • لیلی زارعی