انعکاس لحظه ها

یادداشت های من

انعکاس لحظه ها

یادداشت های من

داستان های شاهنامه (9)

لیلی زارعی | شنبه, ۱۹ مرداد ۱۳۹۲، ۰۷:۲۰ ب.ظ | ۰ نظر
انعکاس لحظه ها - داستان های شاهنامه (9)انعکاس لحظه ها - داستان های شاهنامه (9)

داستان های شاهنامه (9)

ماجرای ضحاک و کاوه آهنگر

 

ضحاک پس از گذشت سالها جنایت چاره ای می اندیشد و تصمیم می گیرد که از مردم سندی دال بر عدالتخواهیش بگیرد. تا پادشاهیش استوار شود .

بزرگان هر کشور و منطقه ای را نزد خود فرا می خواند و به آنها اینگونه می گوید : ای خردمندان بزرگوار همه می دانید که من دشمنی مخفی دارم و من دشمن خود را کوچک نمی شمارم. باید لشکری بزرگتر از آنچه دارم فراهم کنم و شما نیز باید در اینکار مرا یاری دهید. باید استشهادی بنویسید که من بعنوان پادشاه شما کاری جز خیر انجام نداده ام و سخنی جز حقیقت بر زبان نراندم و جز به عدالت رفتار نکرده ام .

از ترس ضحاک همه با او هم صدا گشتند و چه پیر و چه جوان به آن سند دروغین گواهی دادند .

همان لحظه صدای دادخواهی از درگاره شاه به گوش رسید.ضحاک تصور کرد چه موقعیتی بهتر از این که به شکایت رعیتش شخصا رسیدگی کند و جماعت لطف او را ببینند تا به مهری که به شهادتنامه نهاده اند مطمئن شوند . بنابراین  آن فرد ستم دیده را نزد خود فراخواند و او را در کنار مردان درباری نشاند. ضحاک با چهره ای عبوس از او پرسید: به ما بگو که چه کسی بر تو ستم کرده است.

 

مرد با دو دست بر سر خود زد و با صدای بلند شروع به سخن گفتن کرد. ای شاها ،  اسم من کاوه است و برای دادخواهی اینجا آمدم . مرد آهنگر بی آزاری هستم و مرتب از طرف شاه بلا برسرمان می بارد. باید مشخص شود که تو شاه هستی یا اژدها ؟ اگر تو پادشاه هفت سرزمین هستی چرا تمام رنج و سختی هایت فقط برای ما هست که در کنار تو هستیم و مردم دیگر ولایات را در این ستم ها، شریک نمی کنی؟

طبق چه حساب و کتابی نوبت به من رسیده که باید هر بار مغز فرزندان من خوراک مارهای تو گردند ؟

 

ضحاک که در آن مجلس، به فکر تهیه گواهی بر عدالتش بود از این سخن ها شگفتزده شد. دستور داد تا فرزند آن مرد را به او بازگردانند و سعی کرد دل مرد را بدست آورد تا نمایشی از عطوفت ضحاک باشد . سپس به کاوه اجازه داد که به عدالت شاه گواهی دهد و او هم زیر آن سند عدالت را امضاء کند .

در حقیقت ضحاک به کاوه لطف بزرگی کرده بود اما وقتی کاوه آن سند را خواند و امضای بزرگان کشور را در زیر آن دید ، فریاد برآورد : ای هواداران دیو ، که ترسی از خدای بزرگ در دل ندارید . همه ی شما در دوزخ جای دارید که دل به گرو حرفهای این مرد سپرده اید .

در حالیکه از خشم می لرزید از جایش بلند شد و گواهینامه را پاره کرد و زیر پایش لگدمال کرد. سپس دست فرزند عزیزش را گرفت و از بارگاه ضحاک خارج شد .

 

 

درباریان ضحاک را مدح و ستایش کردند و گفتند : ای شاه شاهان ، چرا در نزد تو  این کاوه یاوه گو بخودش اجازه داد که خودش را هم رده شما بداند و با صدای بلند این چنین غصبناک صحبت کند و سندی را که ما برای وفاداری به تو نوشتیم ، پاره کند و از فرمان تو سرپیچی کند ؟

 

ضحاک پاسخ داد: این عجیب است ولی باید آنرا باور کنید ، هنگامیکه کاوه داخل شد و صدای او را شنیدم، گویا بین من او درست به اندازه  کوهی از آهن فاصله بود و آنگاه که با دو دست آنگونه به سرش زد وحشت عجیبی در دلم احساس کردم . نمی دانم از این پس چه ممکن است رخ دهد که کسی از راز روزگار با خبر نیست.

 

 

طغیان کاوه

 

وقتی کاوه از درگاه بیرون آمد مردم کوچه و بازار دور او جمع شدند، کاوه فریاد برآورد و مردم را به سوی عدالت و داد خواهی فرا خواند . او چرم آهنگری را از تنش در آورد و آنرا بر سر نیزه کرد . در میان جمعیت شور و غوغای برپا شد.

کاوه خروشان و نیزه بدست به راه افتاد و می گفت : ای خداپرستان ، چه کسی هوادار فریدون است و می خواهد از ظلم ضحاک رهایی یابد . بیایید، به نزد فریدون رویم و در سایه فر و شکوه او به مبارزه با دشمن خدا برویم

گویا فریاد کاوه مردم را به خود آورد و جمعیت مردم را به حرکت درآورد. و گروه زیادی به او ملحق شدند .رفتند و رفتند تا به جایی که فریدون بود رسیدند .



  • لیلی زارعی

داستان های شاهنامه 4

لیلی زارعی | جمعه, ۴ مرداد ۱۳۹۲، ۰۷:۵۲ ب.ظ | ۰ نظر
انعکاس لحظه ها - داستان های شاهنامه 4انعکاس لحظه ها - داستان های شاهنامه 4

داستان های شاهنامه 4

پزشک شدن ابلیس

پزشکان ماهر همه گرد هم آمدند و هر کدام راه حلی را پیشنهاد کردند ولی هیچکدام موثر نبود . آنگاه ابلیس ظاهر جدیدی به خود گرفت و در لباس پزشکی به نزد ضحاک رفت و گفت :  راه درمان

بریدن آنها نیست بلکه باید آنها را  آرام کرد تا گزندی به تو نرسانند . باید برای آنها از مغز آدمیان خورشتی فراهم کنی  تا شاید با این روش آنها سرانجام از بین بروند .

و هدف شیطان از این کار چه بود ؟ بله اهریمن می خواست  آدمیان را که دشمنان او بودند از بین ببرد و نسل آدمیان را براندازد.


سرنگونی حکومت جمشید

 

ادعای خدائی جمشید ، خاطر مردم را آزرده کرده بود قدرت مرکزی سست شد فرمانروایان سرزمینهای مختلف سر به شورش می زنند و در جستجوی شاهی جدید به ضحاک رو می آورند .

ضحاک خوشحال از این پیشنهاد، لشکری را فراهم آورد و سوی تخت جمشید حمله کرد . جمشید  بخت برگشته هم که کینه مردم را می بیند بدون هیچ مقاومتی تخت و تاجش را ترک می کند و صد سال دور از چشم دیگران زندگی کرد تا اینکه ماموران ضحاک او را در نزدیکی دریای چین اسیر می کنند و بدون آنکه درنگی کنند به فرمان ضحاک بدن او را با اره  به دو نیمه می کنند .و بدین ترتیب دوره هفتصدساله جمشید بسر می آید .

 



  • لیلی زارعی

تخت جمشید

لیلی زارعی | سه شنبه, ۱ مرداد ۱۳۹۲، ۰۹:۱۸ ق.ظ | ۰ نظر
انعکاس لحظه ها - تخت جمشیدانعکاس لحظه ها - تخت جمشید

تخت جمشید

persepolis تخت جمشید

تَختِ جَمشید یا پارسه که در شهرستان مرودشت در شمال  استان فارس واقع است، نام یکی از شهرهای باستانی ایران است که طی سالیان پیوسته، پایتخت مجلل و تشریفاتی امپراتوری ایران در زمان امپراتوری هخامنشی بوده ‌است. در این شهر باستانی، مجموعه کاخ‌هایی به نام تخت جمشید وجود دارد که در دوران زمامداری داریوش بزرگ ، اردشیر اول  وحشایار شاه بنا شده‌است و به مدت حدود ۵۰ سال، مرکزی برای برگزاری مراسم آیینی و جشن‌ها مخصوصاً نوروز  بوده‌است. تخت جمشید با نام‌های پارسه، هزارستون، چهل منار و پرسپولیس نیز معروف است.

 در نخستین روز سال نو گروه‌های زیادی از ملل گوناگون به نمایندگی از ساترابی ها یا استانداری‌ها با پیشکش‌هایی متنوع در تخت جمشید جمع می‌شدند و هدایای خود را به شاه تقدیم می‌کردند  بنیانگذار تخت جمشید  داریوش بزرگ بود، البته پس از او پسرش خشایار و نوه‌اش اردشیر با گسترش این مجموعه به بزرگی آن افزودند. بسیاری از اطلاعات موجود که در مورد تاریخ هخامنشیان و فرهنگ آنها در دسترس است به خاطر سنگ‌نبشته‌هایی است که در این کاخ‌ها و بر روی دیواره‌ها و لوحه‌های آن حکاکی شده‌است باور تاریخدانان بر این است که اسکندر مقدونی سردار یونانی در ۳۳۰ پیش از میلاد، به ایران حمله کرد و تخت جمشید را به آتش کشید و احتمالاً بخش عظیمی از کتابها، فرهنگ و هنر هخامنشی را با اینکار نابود نمود.

پاسارگاد نخستین پایتخت امپراتوری هخامنشی بود .این شهر توسط کوروش کبیر ساخته شد و تا اواخر حکومت هخامنشیان تاج گذاری پادشاهان این سلسله در این شهر انجام می شد.از مهمترین آثار پاسارگاد مقبره کوروش ، کاخ ها و زندان سلیمان است این اثر از بناهای ثبت شده در فهرست میراث جهانی به شمار می آید

 با این‌حال ویرانه‌های این مکان هنوز هم در شهرستان مرودشت در استان فارذس برپا است و باستان شناسان از ویرانه‌های آن نشانه‌های آتش و هجوم را بر آن تأیید می‌کنند.

منبع : آسمونی
  • لیلی زارعی

عفت و طهارت....

لیلی زارعی | دوشنبه, ۲۴ تیر ۱۳۹۲، ۰۷:۲۲ ب.ظ | ۰ نظر
انعکاس لحظه ها - عفت و طهارت....انعکاس لحظه ها - عفت و طهارت....

عفت و طهارت....

حجاب است که می تواند عفت و طهارت و تقوا را در زن نگه دارد.

  • لیلی زارعی

داستان : مداد و زندگی

لیلی زارعی | يكشنبه, ۲۳ تیر ۱۳۹۲، ۰۵:۴۰ ق.ظ | ۰ نظر
انعکاس لحظه ها - داستان : مداد و زندگیانعکاس لحظه ها - داستان : مداد و زندگی

داستان : مداد و زندگی

پسرک پدربزرگش را تماشا کرد که نامه ای می نوشت .بالاخره پرسید :
- ماجرای کارهای خودمان را می نویسید ؟ درباره ی من می نویسید ؟

پدربزرگش از نوشتن دست کشید و لبخند زنان به نوه اش گفت :
- درسته درباره ی تو می نویسم اما مهم تر از نوشته هایم مدادی است که با آن می نویسم .می خواهم وقتی بزرگ شدی مانند این مداد شوی .
پسرک با تعجب به مداد نگاه کرد و چیز خاصی در آن ندید .

- اما این هم مثل بقیه مدادهایی است که دیده ام .

بستگی داره چطور به آن نگاه کنی . در این مداد ۵خاصیتاست که اگر به دستشان بیاوری ، تا آخر عمرت با آرامش زندگی می کنی .

صفت اول :

می توانی کارهای بزرگ کنی اما نباید هرگز فراموش کنی که دستی وجود دارد که حرکت تو را هدایت می کند .اسم این دست خداست .او همیشه باید تو را در مسیر ارده اش حرکت دهد .

صفت دوم :

گاهی باید از آنچه می نویسی دست بکشی و از مداد تراش استفاده کنی . این باعث می شود مداد کمی رنج بکشد اما آخر کار ، نوکش تیزتر می شود .پس بدان که باید رنج هایی را تحمل کنی چرا که این رنج باعث می شود انسان بهتری شوی .

صفت سوم :

مداد همیشه اجازه می دهد برای پاک کردن یک اشتباه از پاک کن استفاده کنیم .بدان که تصیح یک کار خطا ، کار بدی نیست . در واقع برای اینکه خودت را در مسیر درست نگهداری مهم است.

صفت چهارم :

چوب یا شکلخارجیمداد مهم نیست ، زغالی اهمیت دارد که داخل چوب است .پس همیشه مراقبت درونت باش چه خبر است .

صفت پنجم:

همیشهاثری از خود به جا می گذارد .بدان هر کار در زندگی ات می کنی ردی به جا می گذارد و سعی کن نسبت به هر کاری می کنی هوشیار باشی و بدانی چه می کنی .



  • لیلی زارعی

داستان : پارسا و پزشک مهربان

لیلی زارعی | سه شنبه, ۴ تیر ۱۳۹۲، ۰۹:۱۲ ق.ظ | ۰ نظر
انعکاس لحظه ها - داستان : پارسا و پزشک مهربانانعکاس لحظه ها - داستان : پارسا و پزشک مهربان

داستان : پارسا و پزشک مهربان

نویسنده: حسین علیرضا زاده باقری

تصویرگر: سمانه طالبی

ناشر: جهات سترگ_۱۳۸۸

گروه سنی ب

book

داستان درمورد پسر بچه ای است به نام پارسا. که یک روز بعد از بازی، خسته به خانه می آید و سراغ یخچال رفته و شروع به خوردن میوه میکند، تذکر مادر هم در مورد شستن دست ها ومیوه تاثیری ندارد.

همین اتفاق باز هم تکرار میشود و پارسا بعد از بازی بدون شستن دستها یش به خوردن غذا مشغول میشود.

هنگام بازگشت به خانه دل درد پارسا شروع میشود و والدینش مجبور میشوند به پزشک مراجعه کنند.

…….

پزشک به پارسا گفت: پسرم هیچ وقت با دست های کثیف و آلوده غذا نخور، چون میکروب ها با چشم دیده نمی شوند اما زیر ناخن ها و روی پوست دست ما مخفی می شوند و با خوردن غذا وارد بدن ما می شوند و این باعث مسمومیت و بیماری های مختلف میشود.

……

پارسا به پدر ومادر وپزشک قول داد همیشه بهداشت را رعایت کند و با دست های کثیف خوراکی نخورد و برای پدر و مادرش دردسر درست نکند.

چند نکته در این کتاب به بچه ها آموزش داده میشود :

بعد از بازی و قبل از خوردن غذا حتما دست و صورتتان را با آب و صابون بشویید.

پزشک دوست بچه هاست و باید توصیه های او را جدی بگیرید.



  • لیلی زارعی

داستان:بنی آدم اعضای یکدیگرند که در آفرینش زیک گوهرند

لیلی زارعی | يكشنبه, ۲۶ خرداد ۱۳۹۲، ۰۱:۱۲ ب.ظ | ۰ نظر
انعکاس لحظه ها - داستان:بنی آدم اعضای یکدیگرند که در آفرینش زیک گوهرندانعکاس لحظه ها - داستان:بنی آدم اعضای یکدیگرند که در آفرینش زیک گوهرند

داستان:بنی آدم اعضای یکدیگرند که در آفرینش زیک گوهرند

مهناز با عجله کارهایش را انجام داد و منتظر بود تا خواهرش از مدرسه برگردد و مانتو و چادر خواهرش را بپوشد و راهی مدرسه شود.او از اینکه هرروز باید با چادر بلند و مانتوی گشاد خواهرش به مدرسه می رفت خیلی ناراحت و غمگین بود.با خودش می گفت:این هم شد زندگی ، از اینکه همکلاسی هام به مانتو گشاد و بلندم میخندن خسته شدم.کاش من یه دست از مانتو های خانم امیری (دبیر زبان انگلیسی) را داشتم.

مهناز تو کلاس به جای اینکه به درس گوش بده مدام سرتا پای معلم زبانش را نگاه می کرد که روزی با یه مدل جدید سر کلاس حاضر میشد، او در مدرسه به خوش تیپ ترین معلم معروف بود .اینو دانش آموزان می گفتند.

مهدیه خواهر مهناز اونروز کلاسش خیلی طول کشیده بود،اون دو خواهر شیفت مخالف هم بودند،پدر نداشتند و مادری پیر و از کار افتاده که سه سالی میشد که سکته کرده بود و قدرت هیچ حرکتی نداشت و اونا به این دلیل شیفت مخالف هم مدرسه میرفتند.مهناز اون روز امتحان نوبت اول ریاضی داشت،بالاخره خواهرش با نیم ساعت تاخیر برگشت ،فورا لباس هایش را به مهناز داد و مهناز با عجله لباس پوشید و راهی مدرسه شد.

به مدرسه که رسید بچه ها مشغول امتحان دادن بودند، دبیر ریاضی آقای شهسواری با صدای بلند رو به مهناز کرد و گفت:لااقل امروز را که امتحان داشتی زود می آمدی ، الآن چه وقت اومدنه؟

بچه ها همه به مهناز خندیدند.او که دیگه تحملش را از دست داده بود با گریه گفت:"آقا اجازه ! من از یه خونواده ی فقیرم ، مجبورم هرروز منتظر بمونم تا خواهرم از مدرسه برگرده و لباسای اونو بپوشم و بیام مدرسه،مادری بیمار دارم باید او برگرده پیشش تامن بیام یانه؟تا کی باید تحقیر بشم؟چرا شما معلمان فقط ظاهر دانش آموزاتونو می بینید ،چرا بدون اینکه دلیلشو بپرسید فریاد میکشید و قضاوت عجولانه میکنید؟مگر نه اینه که میگن بنی آدم اعضای یکدیگرند      که در آفرینش زیک گوهرند"

اینها را با گریه و زاری گفت و با عجله از کلاس خارج شد و از مدرسه تا خونه را دوید.خواهرش از دیدنش تعجب کرد و ازش پرسید که چرا برگشته خونه ولی جوابی به خواهرش نداد فقط گفت که دیگه حال و حوصله ی مدرسه رفتن را ندارم.و دیگه هم مدرسه نرفت که نرفت هر چه خواهرش ازش خواهش کرد زیر بار نرفت و ترک تحصیل کرد.

(لیلی زارعی)




  • لیلی زارعی

دوران خوب کودکی...

لیلی زارعی | جمعه, ۲۴ خرداد ۱۳۹۲، ۰۸:۱۰ ق.ظ | ۰ نظر
انعکاس لحظه ها - دوران خوب کودکی...انعکاس لحظه ها - دوران خوب کودکی...

دوران خوب کودکی...

من که از این پاک کن ها و مدادتراش ها داشتم چقدر هم دوستشون داشتم.شما چی؟



  • لیلی زارعی

دانلود نوحه و سرود در سوگ رحلت امام خمینی (ره)

لیلی زارعی | دوشنبه, ۱۳ خرداد ۱۳۹۲، ۰۸:۱۱ ب.ظ | ۰ نظر
  • لیلی زارعی

چگونه محیط مدرسه را شاد کنیم؟

لیلی زارعی | پنجشنبه, ۹ خرداد ۱۳۹۲، ۰۶:۳۷ ب.ظ | ۰ نظر
انعکاس لحظه ها - چگونه محیط مدرسه را شاد کنیم؟انعکاس لحظه ها - چگونه محیط مدرسه را شاد کنیم؟

چگونه محیط مدرسه را شاد کنیم؟

-همیشه چهره خندان و تبسم را در نگاه و صورت خود داشته باشیم
۲-در معاشرت با اطرافیان با احساس و شاداب باشیم
۳-رفتارهای مثبت را برجسته و توجه نماییم
۴-از کلمات محبت آمیز و خودمانی در سخنان خود استفاده کنیم
۵-کبرو غروربی جا نداشته باشیم وخود را برتر از دیگران ندانیم
۶-برنامه های شاد در ساعات تفریح در مدرسه داشته باشیم.۷-از موسیقی در ساعات مناسب به موقع استفاده کنیم
۸-دیگران را دعوت به لبخند و شادی نماییم.۹-رنگ آمیزی دیوارهای کلاس و راهرو را فراموش نکنیم
۱۰-ایجاد فضای سبز در حیاط مدرسه و تزیین کلاس وراهرو به گلهای زیبا محیط را شاد می نماید.چه عواملی به نشاط دانش آموزان در کلاس کمک می کند ؟، راههای نشاط بیشتر دانش آموز در مدرسه،شاداب سازی محیط کلاس،شاد کردن محیط کلاس،چرا دانش آموزان در مدرسه شاد نیستند ، چگونه خوب سخنرانی کنیم ، روشهای ایراد سخنرانی مفید،چرا نمی توانیم سخنرانی کنیم،روشهای سخنرانی خوب،غلبه بر ترس سخنرانی
عوامل موثر بر نشاط دانش آموزان در کلاس درس
وضعیت فیزیکی کلاس:یکی از عوامل مؤثر در نشاط دانش آموزان وضعیت فیزیکی کلاس می باشد. فضای فیزیکی شامل رنگ، نور، چینش نیمکت ها، تهویه و تعداد دانش آموزان است.الف) رنگ:مطالعات و تحقیقات دانشمندان نشان می دهد رنگ ها همان گونه که بر روح و روان آدمی تأثیرات گوناگونی به جای می گذارند، جسم او را نیز تحت تأثیر قرار می دهند.محققان بر این باورند که هر یک از رنگ ها فواید خاص درمانی محسوسی برای بدن انسان دارند و در این باره گزارش های متعددی مبنی بر استفاده های موفقیت آمیز از رنگ در درمان بسیاری از بیماری های فیزیکی دریافت کرده اند.برخی از دانشمندان حتی معتقدند تمایل ناخودآگاه ما به یک یا چند رنگ خاص می تواند نشانه ای از نیازهای بدن ما در جهت ترمیم خود باشد. اطلاع از خواص درمانی مختلفی که به هر یک از رنگ ها نسبت داده شده است می تواند کمک شایانی به انتخاب صحیح آنها هنگام تهیه لوازم و طراحی دکوراسیون فضاهای مختلف مدرسه باشد.به عنوان مثال رنگ نارنجی رنگ گرم و صمیمی است.نارنجی پرتوهای شادی آفرینی از خود ساطع می کند که موجب رفع خستگی است. یا رنگ سبز که انرژی زا و آرامش بخش است به طوری که اضطراب را از انسان دور می کند و موجب رفع تنش و گرفتگی های عضلانی می شود. به خصوص این که سبز رنگی ایده آل برای فضاهایی است که در آنها تمرکز و آرامش مورد نیاز است.ب) چینش نیمکت ها:برای ارتباط و تعامل بیشتر دانش آموزان با یکدیگر و همچنین ارتباط مؤثر و چهره به چهره معلم با دانش آموزان می بایست نیمکت ها طوری چینش شوند که این مهم محقق گردد. علمای تعلیم و تربیت بهترین روش چینش صندلی ها را به صورت دایره ای یا«U»شکل پیشنهاد می کنند، خصوصاً در درس هایی که نیاز به بحث و بررسی، فعالیت های گروهی برای حل یک مسئله و یا انجام آزمایش و یک پروژه می باشد. در این صورت تعامل و ارتباط به شکل صحیح انجام پذیر خواهد بود. این امر باعث می گردد تمامی دانش آموزان درگیر آن فعالیت شوند و حالت انفعالی و خستگی در آنها به وجود نیاید.ج) تهویه و تعداد دانش آموزان:تهویه هوا باعث می شود به صورت مستمر هوای تازه و پر اکسیژن در کلاس در جریان باشد و تنفس راحت تر انجام گردد، در نتیجه نشاط و سرزندگی به وجود می آید و حالت رخوت و کسالت از دانش آموزان دور می شود، ضمن آن که تعداد دانش آموزان باید به خصوص نسبت به مساحت و فضای موجود متناسب باشد.
ابزار تشویق:تشویق جلوه ای از تحسین و تقدیر و نوعی تأیید برای فرداست، در سایه آن شوقی در آدمی پدید می آید که به رفتاری معین اقدام کرده و آن را مکرر می سازد.به طور کلی در تعریف تشویق می توان گفت: تشویق عامل وادار کننده است که به انسان نیرو و انرژی می دهد، شخصی که تشویق می شود از کار و زحمت خود احساس رضایت و خشنودی می کند و این رضایت خاطر است که جلوی خستگی و بی میلی او را می گیرد.تشویق و تحسین مایه تقویت روح است وحس اعتماد را در فرد به وجود آورده و استعدادهای فرد رشد کرده و توان درونی اش به فعلیت درمی آید.حاصل تشویق ممکن است فایده ای برای آدمی نداشته باشد، ولی همین خودپسندی فرد را امتناع می کند و به او اطمینان می دهد که عملش عاقلانه و مورد تأیید بوده است در نتیجه موجب دلگرمی و نشاط او می شود.
خواب کافی دانش اموزان در اوقات قبل از کلاس و ورود به مدرسه:خواب از جایگاه بسیار مهمی در زندگی ما برخوردار است. خوابیدن مثل تغذیه کار غریزی است و هر یک از این دو جزیی از غریزه بقاء است.اهمیت استثنائی خواب علیرغم این که ما به آن بی توجه هستیم، از هر زاویه ای که آن را مورد بررسی قرار دهیم و ازهر جنبه زندگی که به آن مربوط می شود بنگریم، یک واقعیت است. خواب ناکافی از جهت های مختلف بر انسان عواقب سوء می گذارد.از نظر جسمی در صورت بی خوابی، بیماری های مزمن نیز گسترش می یابد، تغییراتی نیز در فرمول خون به وجود می آید که در درازمدت سبب پیدایش کم خونی می گردد و حالت کسالت همراه با خستگی دایمی و فزاینده و یک حالت تنبلی که به خوبی نمی توان آن را توجیه کرد، تولید می کند. علاوه بر این بدخوابی نه تنها باعث خستگی می گردد، بلکه نیروی جسمی را نیز کاهش داده و عمل گوارش را مشکل تر و کندتر می سازد و عملکرد حواس نیز مختل می شود.دانش آموزانی که خواب کافی نداشته باشند، عصبی، نگران، ناپایدار و سپس مضطرب شده و از مرحله روانی شدید به مرحله کوفتگی و خستگی می رسند.مسلماً در این بدخوابی ها، دوره های طبیعی و بیولوژیک همراه، با تناوب هایی از شدت و ضعف نیز وجود دارد، ولی چون خواب از کیفیت و کمیت بدی برخوردار است آنها را تشدید کرده و از کاهی کوه می سازد. شخص کم خواب دائماً دچار ناراحتی روانی می شود. چنین فردی خصایص بسیار با ارزش خود یعنی دوراندیشی را از دست می دهد. براثر بی خوابی روزبه روز بر افسردگی کودکان افزوده می شود و مشکلات دیگری در این زمینه عارض آنها می گردد، از جمله کم اشتهایی، ضعف انرژی، مشکلات روحی، کناره جویی از دوستان و فعالیت ها، احساس بی ارزش بودن و اندوهگینی می کنند.همچنین اهمیت دادن به هدف در آموزش وتقویت انگیزه درونی از جمله عوامل ایجاد نشاط در دآنش آموزان است.

دمای کلاس،شاد بودن معلم و کارکنان مدرسه،عدم استفاده از تنبیه بدنی،استفاده از موزیک های ملایم و مناسب، محبت اولیای مدرسه به تمام دانش آموزان ، شرکت تعاونی فعال مدرسه و... همگی می تواند در جای خود به جذابیت مدرسه و کلاس کمک نماید.

با تشکر از دبستان پسرانه شهید مطهری



  • لیلی زارعی